شرط پنجم بحث الگوسازی است. خودمان باید الگو باشیم. در کشور مالزی وارد یکی از هتل های زنجیره ای شدم و به خاطر حضور در نمایشگاه تیم bell boy و door man را صبح و عصر می دیدیم. بعد از چند روز یک فرد خیلی متشخص را دیدم که بسیار مودبانه با بقیه رفتار می کند. بابت رفتار محترمانه اش ازش تشکر کردم و گفتم شما بسیار با بقیه تفاوت دارید و ازش سوال کردم شما به چه طریقی استخدام شده اید تا من هم به HR خود بگویم از شیوه استخدام شما استفاده کنند. در عین ناباوری متوجه شدم که او مدیر هتل هست! سوال کردم پس چرا دم در هستی، گفت در ساختار سازمانی ما می گویند رئیس مجموعه باید هفته ای یک بار در پست های مختلف بایستد، کار کند تا با شرایط آن جا آشنا بشود و به نیروهای خود آموزش در حال کار بدهد و از همه مهمتر این که بداند از کجا آمده و به کجا می رود. در مجموعه هایی که می بینیم مدیر مجموعه از صفر تا صد بنگاه خود را آشنایی دارد بسیار متفاوت با بقیه است. من باید با مسائل حمل و نقل خودم آشنا باشم، نه این که فقط پشت میز خودم بشینم و بگویم من مدیرم. من در مجموعه خودم منشی ندارم که تلفن پاسخ بدهد بلکه هر کس باید وظیفه خود را انجام دهد. بنابراین یک صادرکننده، یک مدیر سازمان، مدیران سازمان باید با جزئیات کارشان در مجموعه خودشان آشنا باشند ما اگر خود الگو نیستیم باید یک الگو برای خود تعریف کنیم.
در این خصوص، امرسون می گوید: Do not go where the path may lead, go instead where there is no path and leave a trail خودت ریل گذاری کن، دنباله رو همه نباش و در نهایت ای که دم می زنی قدم بزن. اصطلاحی هست not talk the talk walk the talk. انقدر حرف نزنیم، آن حرفی را که می زنیم اجرا کنیم.
کار تیمی
شرط ششم، ایجاد تیم هوشمند است. مهم ترین بخش بعد از خودشناسی، ایجاد تیم هوشمند است. Creative responsible knowledge based thinking room هوشمند یعنی خلاق هوشمند یعنی مسئولیت پذیر هوشمند یعنی دانش بنیان، این می شود تیم هوشمند. همه مجموعه های موفق با تیمشان موفق شده اند. من به تنهایی نمی توانم موفق باشم. تیم من است که می تواند موفق باشد. تیم چه تعریفی دارد؟ جنسیت آن مهم است؟ تخصص آن مهم است؟ در زمینه بلوغ کار تیمی یکی از مهم ترین مسائل، گذر از منیت ها است. در مجموعه ما مدل، مدل ژاپنی است که ما به آن می گوییم مدل اسلامی. در دفتر کار ما ده میز دور هم وجود دارد که سرگروه ها در یک اتاق قرار دارند و این مسئله باعث می شود که تصمیم سازی سریع صورت بگیرد که ما به این مدل می گوییم مدل اسلامی اما در دنیا به این مدل می گویند مدل ژاپنی که در آن اتاق فکر، در یک فضا دور هم بشینند و تصمیم سازی ها را هم زمان با قدرت انجام دهند. بجای غیبت و پچ پچ، management meeting باید باشد. ما تمام مسائلمان را روزهای شنبه یا یکشنبه (چراکه شرکت صادراتی این دو روز را می تواند روی این مسائل زمان بگذار) به صورت ثابت جلسه مدیریتی داریم. به این معنا که تمامی بخش ها، لجستیک، حسابداری، HR، sales، export و هر بخشی که زیرمجموعه خودتان است، سرگروه آن به همراه نماینده آن در این جلسه شرکت کنند و مشکلات را به صورت رو در رو حل کنیم.
به خاطر دارم چند سال پیش در نمایشگاه گلفود نشسته بودیم، غرفه شلوغ بود، عزیز دلی مدت ها روی یک میز نشسته بود و خانم و آقایونی که در نمایشگاه به من کمک می کردند گفتند که این آقا مدت ها به عنوان خریدار نشسته و علاقه مند است که با شما صحبت کند. من هم هر چند وقت یک بار مشکوک می شدم و با خودم می گفتم شاید رقیب است یا از کشور دیگری آمده و می خواهد اطلاعات ما را جذب کند. می رفتم سر میز و می گفتم may I help you?، می توانم کاری برایت انجام دهم؟ می گفت نه، feel free. راحت باش. همه رفتند و این فرد آمد نشست روبروی ما. یک دسته کاتالوگ دستش بود و دیدم وقتی از من سوال می کند، حرفهایم را ضبط هم می کند. ناراحت شدم و گفتم چرا ضبط می کنی؟ گفت بله، من از رویترز هستم و آمده ام از شما سوال کنم شما در شرایط تحریم چه می کنید؟ سراغ همه غرفه ها هم رفته ام و شما آخرین غرفه ای هستید که سراغ آن آمده ام. می خواهم بدانم مجموعه تو، تحریم را چطور دور می زند؟ ای کاش اول پیش من میامد تا پاسخ هایمان را باهم هماهنگ می کردیم، ما باید با رقبایمان هم تعامل کنیم. آنقدر باید اخلاق محور باشیم که با رقبای خودمان هم تعامل کنیم. یکی از اتفاقاتی که در برگزاری پاویلیون ها می افتد این است که روز قبل نمایشگاه با همکاران خودم یک سری سوالات احتمالی را که ممکن است از ما بپرسند هماهنگ می کنیم. در آن زمان بسیاری از شرکت ها به خبرنگار رویترز گفته بودند ما در امارات شرکت و حساب بانکی داریم و از آن جا امور خود را مدیریت می کنیم اما من در مصاحبه خودم با رویترز گفتم ما برگشتیم به دوران باستان، کالا را با کالا مبادله می کنیم و اصلا پول رد و بدل نمی کنیم. باید بدانید با این اطلاعاتی که همکاران ما در گلفود به این خبرنگار داده بودند چه اتفاق بزرگی افتاد، ظرف دو ماه همه حساب های ایرانیان در امارات بسته شد و دولت امارات هم تصمیم گرفت نه تنها حساب ایرانیان را ببندد بلکه از ورود و دادن اقامت مجدد به ایرانی ها جلوگیری کند و این بلایی بود که چند سال پیش فقط به خاطر ندانم کاری صادرکنندگان ما افتاد. یعنی اگر هوشمند برخورد می کردند این اتفاق نمی افتاد. به طور مثال در بسیاری از مذاهب به خصوص در مذهب یهود، اگر یک فرد به مشکل مالی بربخورد، دستش را می گیرند و بلندش می کنند. هیچ وقت با مشتری ای که این مذهب را دارد به مشکل برنخوردم، البته به مشکل برخوردم اما وقتی به یک نفر دیگر از این مذهب مراجعه کردم، او مشکل مرا حل کرده و می گوید نمی گذارم پشت سر ما حرف های نامربوط بزنند تا حرمت مذهبشان حفظ شود. این بلوغ، فرهنگ و تفکر در جامعه اسلامی باید مطرح شود.
اما یک سوال: فروشگاه کارفور در سیتی سنتر دیره، بسیار شلوغ است (روزی ۲۲۰ هزار انتخاب محصول وجود دارد) و همین فروشگاه در وافی پلازا هیچ مشتری ای ندارد (در طول روز حداکثر ۳۰۰ مشتری دارد). چرا کارفور در وافی پلازا وجود دارد و آن شعبه خود را تعطیل نمی کند؟ به این دلیل که مجموعه های وافی مال، هزینه های حضور کارفور را در یک فضای کهنه پرداخت می کنند که وافی مال، فقط زنده باشد یعنی اتحاد برای انجام یک کار بزرگ.