نیما بهدادی مهر
نیما بهدادی مهر
خواندن ۷ دقیقه·۵ سال پیش

از درون مایوسم ولی می خندانم





سال ها پیش در روزهایی که دبیر صفحه سینمایی روزنامه مردم سالاری بودم فردای روزی که اکبرعبدی بالاخره سیمرغ دیگری را از جشنواره فیلم فجر دریافت کرد با او تلفنی صحبتی داشتم و قرار مصاحبه ای را در پشت صحنه مجموعه نوروزی جنگ بازی(بیدارباش) با او گذاشتم. مجموعه ای که البته در ماه رمضان سال 91 پخش شد.
اکبر عبدی در همان نگاه اول به دل هر کسی که با او دیدار دارد، می نشیند. علتش بچه بازیگوش و شیطانی است که هنوز درونش بیدار است. در آن روز و طی مصاحبه ای دو ساعته که با او داشتم از هر دری سخنی گفتیم.
در این مجال مهم ترین دیالوگ هایی که از نگاهش به بازیگری و شخصیت های مهم سینمای ایران در این گفت و گو بیان کرد برایتان بازنشر می دهم.

- مدیون استادان جمشید مشایخی، علی حاتمی، رضا ژیان و عبدالله اسکندری هستم

- مادرم بزرگترین نقش را در پرورش استعداد بازیگریم داشته است

- قرار بود در کمال الملک نقش احمدشاه را ایفا کنم که مرحوم حاتمی حیفش آمد و گفت باید یک فیلم اختصاصی برای احمدشاه بسازم و دوست دارم تو آن را ایفا کنی. قرار بود طهماسب، جبلی و معتمدآریا هم در این فیلم باشند.

- باز مدرسه ام دیر شد پیوندی عمیق میان من و مردم ایجاد کرد.

- کار با مهرجویی سکوی پرتاب من در سینمای ایران شد و در جشنواره فیلمی که خانواده چاپلین اجرا می کردند به واسطه نقش آقای قندی در فیلم اجاره نشین ها از من تقدیر شد.

- در فیلم مادر وقتی گریم هنرمندانه اسکندری روی صورتم نشست غلامرضای شیدایی شدم که مجنون است اما لطافت های وجودی اش و نگاه عمیقش به آدم های دیگر ملموس و پررنگ بود.

- دزد عروسک ها من را به نسل کودک و نوجوان پیوند داد. کودکانی که در سینما بازی من را دیده بودند، بیرون از سینما هم از من می ترسیدند اما کمی که برایشان می خندیدم با من ارتباط می گرفتند.

- دکتر کمالی فیلم سفر جادویی یک شاه نقش مهم در کارنامه بازیگری ام هست چرا که جدیت و طنازی توامان نقش در دو برهه سنی نوجوانی و بزرگسالی دکتر کمالی چالش مهمی برایم محسوب می شد.

- هنوز هم اعتقادی جدی دارم که جشنواره باید برای ای ایران یک سیمرغ به من بدهد. تقوایی بخشی مغفول از ظرفیت های بازیگری ام را به من نشان داد و از او به دلیل هدایت بی نظیرش در رسیدن به درونیات این نقش سپاسگزارم.

- مطمئن بودم که برای دلشدگان سیمرغ خواهم گرفت اما حتی مرا کاندید نقش مکمل نکردند. نقطه شروع یاسم از سینمای ایران در اینجا شکل گرفت.

- اعتقاد دارم که جایزه جشنواره می تواند در جوانی خیلی به آدم انگیزه قوی برای بروز خلاقیت های بیشتر دهد. من امیدوار بودم نقش هایم در آرزوی بزرگ و روز فرشته حداقل کاندید سیمرغ نقش مکمل شوند اما این اتفاق نیفتاد.

- هنرپیشه داغ بزرگی روی دل من است. داوران جشنواره آن دوره را دچار خطایی بزرگ می دانم. خیلی امیدوار بودم که سیمرغ نقش اول را ببرم اما این اتفاق رخ نداد. یاسم بیشتر شد اما انگیزه ام را از دست ندادم.

- دلزده بودم که استاد بیضایی با یک فیلمنامه کمدی سراغم آمد. چالش جالبی بود که آن نقش ویژه را برای بیضایی بازی کنم. دوربین را گذاشت و موقعیت شخصیت را توضیح داد. گفت دلم می خواهد هرچه در چنته داری نشان دهی. 50 دقیقه به صورت فردی روی موقعیت شخصیت یک کارآگاه پلیس که در چالش بازنشستگی یا پیگیری یک پرونده جنایی است کار کردم. حاصلش شد روتوش اولیه فیلمی که بیضایی البته نتوانست بسازد. بیضایی پس از تماشای آن 50 دقیقه گفت فقط 15 درصد ظرفیت هایت کشف شده. هنوز هم منتظر کارگردان هایی هستم که با فیلمنامه هایی جذاب 85 درصد دیگر را کشف کنند.

- بازی در آدم برفی حالم را خیلی خوب کرد. دوباره شاه نقشی دیگر و چالشی مهم در نشان دادن ظرفیت هایی دیگر از بازیگری ام. فیلم توقیف شد. واقعا مایوس و دلزده شدم اما همچنان ادامه دادم.

- پس از توقیف آدم برفی و نادیده گرفتن هنرپیشه خودم را در موقعیت بازیگری می دیدم که هرچه تلاش ویژه تری می کند بیشتر مغضوب میشه پس من هم رویکردم رفت سمت فیلم های خنک کمدی و اجتماعی و اکشن.

- با مرد آفتابی توانستم در نقش قهرمان قصه بازی کنم. در کمال تعجب داوران نقش من را که اصلی مرد بود حتی در مکمل مرد هم کاندید کسب جایزه نکردند. پیام سینمای ایران مشخص بود. آنها به اکبر عبدی نیازی نداشتند. همین شد سبب دوری چندساله ام از سینما. به خانه اولم تلویزیون بازگشتم.

- در کنار دلزدگی شخصی از فعالیت در سینما، به خاطر درخواست افزایش دستمزدی که برای سکانسی از هنرپیشه داشتم سال ها ممنوع الکار شدم. چرا تهیه کننده محق است پستونک دهان من بگذارد و قنداقم کند و فیلم پرفروش بسازد اما من حق ندارم پولی که حقم است مطالبه کنم.

- در تلویزیون چند سال پشت سر هم مهمان نوروزی خانه های مردم بودم. تجربه جذابی بود و انرژی و انگیزه جدید در من شکل گرفته بود. دوباره اشتیاق فعالیت در سینما را داشتم اما برادرم که جانباز شیمیایی بود پس از سال ها مبارزه با عوارض تنفسی به شهادت رسید. مردم فکر می کنند ما کمدین ها خیلی سرخوش و شادیم اما می خواهم از همین گفت و گو اعلام کنم که مردم عزیز من هم مانند شما عاطفه و احساس دارم و اتفاقا ما کمدین ها غمزده ترین و فسرده ترین درون را داریم.

- مدتی پس از شهادت برادرم، بازی در زیرآسمان شهر 3 را قبول کردم اما به دلیل کیفیت پایین آن از مردم عذرخواهی کردم.

- نان و عشق و موتور هزار باز هم فرصت دیگری برای کسب سیمرغ بود. اما چون داوران به استاد انتظامی سیمرغ را اهدا کردند من نیز اعتراضی نسبت به نادیده گیری بازگشتم به سینما انجام ندادم.

- فیلمنامه هایی که برایم می آمد جذاب نبود. نه در سینما و نه در تلویزیون موقعیت گذشته را نداشتم. همسرم هم مشکوک به سرطان بود. همین شد که چندسالی را به آمریکای شمالی رفتم و تئاتر سوپربقال ایرانی را برای ایرانیان خارج از کشور اجرا کردم.

- بازگشتم به ایران مصادف شد با دو پیشنهاد جذاب کمدی. یکی نقش نارگیل در قاعده بازی و دیگری بایرام در اخراجی ها 1. قاعده بازی واقعا تجربه خوبی بود.

- دیگر نمی شد با آن ایده آل نگری قدیم به بازیگری نگاه کرد. من هم تلاش کردم به پیشنهادهای کمدی که دستمزد خوبی داشت جواب مثبتی بدهم. شرایط سینمای ایران به ویژه در ژانر کمدی مرا به این سمت آورد.

- عطاران به خانه ام آمد و گفت می خواهم مادرم باشی. پیشنهاد جذابی بود. پس از تست موفق میدانی نقش، در این فیلم حاضر شدم و حاصلش شد سیمرغ دیگری که خیلی دیر به من داده شد. زنگوله ای پای تابوت.

منابع
مجموعه مقالات و گفت و گوهای نیما بهدادی مهر درباره اکبر عبدی بازتاب یافته در:
روزنامه همشهری
روزنامه سینما
روزنامه مردم سالاری
روزنامه ایران
هفته نامه سروش
هفته نامه همشهری جوان
سایت سینمایی سی نت
پایگاه خبری تحلیلی سینماپرس
باشگاه خبرنگاران جوان

اکبر عبدیآدم برفیهنرپیشهای ایرانمادر
روزنامه نگار، منتقد سینما، دانش پژوه تاریخ اسلام، پژوهشگر فوتبال/ استفاده از مطالب این صفحه مشمول قانون کپی رایت است
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید