OMID Parvaneh
OMID Parvaneh
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

از انسان بودن خسته ام!

چند وقتیست به این می اندیشم:

من یک انسانم و یکبار در این جهان هستی پا به عرصه ی وجود گذاشته ام.

بخش فانتزی ذهنم فعال شد و من به اینکه ای کاش میتوانستم در کالبد گیاهان و حیوانات نیز زندگی کنم و حیف است که این فرصت زندگی یکباره فقط در یک جسم تکراری از دست برود.

کاش میتوانستم زیستن در اشکال مختلف را تجربه کنم

مثلا:مدتی از کالبد مردانه ام بیرون بروم و در یک کالبد زنانه ادامه حیات بدهم.

سپس مدتی به زندگی گیاهان بپیوندم و مدتی یک درخت(شاید یک چنار)،یک گل،یک خار،و... باشم.


شاید بعد از آن به زندگی در حیات وحش بپیوندم،شاید مدتی یک یوز میشدم و سپس به گورخر تنازل پیدا میکردم!


سپس مدتی ترسناک و وحشت آور مانند طوفان کاترینا بشوم و هرچه سر راهم قرار میگیرد را ازبین ببرم

بعد آرام و خوش صدا بشوم مانند رودخانه ایی با آب زلال و پر از سنگ های زیبا.

مدتی دریا بشوم ،وسیع،ژرف و البته خوفناک

و مدتی کویر بشوم،وسیع،خشک ،با طوفان شن وهر روزم را زیر نور خورشید آفتاب بگیرم!

به راستی از اینکه باید تمام عمر را در محدوده ی یک انسان دوپا و با محدودیت زیست کنم دل خوشی ندارم!


فرگشتمحیط زیستحیات وحشآدمیزادتکرار
یک روح تبعید شده به کالبد انسانم...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید