واضحه که در کثرت نمیتونیم عمیق بشیم. عمیق شدن نیاز به تمرکز و توجه داره. نیاز به حذف داره، حذف زوائد و تمام چیزهای مهمی که حواس ما رو به خودشون جلب میکنند. باید مهمها حذف بشن تا بشه تو مهمتر عمیق شد.
تو کتاب shallows میخونیم که بعضی از محققین باور دارند مغز انسان ۲ تا ۴ چیز رو میتونه تو working memory نگه داره و برا بیشتر آدما هم همون ۲ تاست. در نتیجه وقتی هی سوییچ میکنیم بین کارای مختلف احتمال زیادی داره که چند تاشون فراموش بشه.
In a renowned 1956 paper, “The Magical Number Seven, Plus or Minus Two,” Princeton psychologist George Miller observed that working memory could typically hold just seven pieces, or “elements,” of information. Even that is now considered an overstatement. According to Sweller, current evidence suggests that “we can process no more than about two to four elements at any given time with the actual number probably being at the lower [rather] than the higher end of this scale.” Those elements that we are able to hold in working memory will, moreover, quickly vanish “unless we are able to refresh them by rehearsal.
- The Shallows / Book by Nicholas G. Carr
چند بار شده مرورگر رو باز کردین که یه کاری انجام بدین و گفتین یه توییتر/ایمیل رو هم چک کنین و بعد اصلا یادتون رفته برا چی مرورگر رو باز کرده بودین؟ یا داشتین یه کاری میکردین که نوتیفیکشن لایک اینستاگرام اومده و تا اونو چک کنین و بقیهی لایکهارو طول کشیده یادتون بیاد کجای کار بودین.
این اتفاقات میافته، چون مغز ما جای خیلی محدودی برای نگه داشتن چیزایی که باهاشون سرکار داریم داره. برا همینه متدهایی مثل GTD (Getting Things Done) روی نوشتن لیستها تاکید دارن تا زندگی کمتر آشفتهای داشته باشیم. که بحث ما نیست و واردش نمیشم.
در رابطهی عاطفی هم عمیق شدن با کثرت ممکن نیست. یه زن نمیتونه هم سر کار بره، هم با ۴ تا مرد وارد رابطهی عمیق بشه. یا یه مرد نمیتونه رابطهی عمیق رو با ۵ تا زن همزمان پیش ببره.
عمیق شدن نیاز به زمان و توجه داره. نیاز داره که به رفتارهای طرف مقابل نگاه کنیم، دقت کنیم که چه رفتارهای کوچیکی بروز میده تا بیشتر به عمق شخصیتیش پی ببریم. نیاز داریم به حرفاش گوش کنیم و یادمون بمونه تا با خاطرات و حرفای دیگهش لینک بدیم و یه تصویر کلی سازگار ازش تو ذهنمون بسازیم. اگه وقت نزاریم و توجه نکنیم و تمرکز نداشته باشیم این ممکن نیست.
اما، میشه عمیق شدن رو جعل کرد.
یه مرد به راحتی میتونه با یه زنی که پنهانی ۴ تا پارتنر دیگه داره وارد رابطه بشه و متقاعد بشه که صمیمیت و رابطهی عمیقی رو دارن تجربه میکنند.
و این کار با تقویت مهارتهای ارتباطی و هوش هیجانی (عاطفی) و دانش شخصیتیاشناسی ممکنه.
آدمها به شدت شبیه به هم هستند و یکی که رو شخصیتشناسی آرکیتایپی و mbti و موارد مشابه سوار باشه به راحتی می تونه طوری رفتار کنه که فکر کنین ۱۰ ساله با شخصیت شما آشناست.
ولی این نوع رفتار نشان از یه رابطهی عمیق نیست. چون وقتی کسی رو عمیق شناختیم، میتونیم جزئیات کوچیک و ناسازگاریهایی رو تشخیص بدیم که تو مدلهای معمول نیستند. چون مدل اومده که همهچی رو ساده کنه و ناسازگاریها رو برای فهم راحتتر حذف کنه.
خلاصه بگم، اگه توجهمون همزمان به چند نفر باشه نمیتونیم با یکی رابطهی عمیق رو تجربه کنیم. اما اگه از طرف ما توجهمون فقط سمت یکی باشه و اون همزمان با چند نفر در رابطه باشه و مهارت کافی داشته باشه، بعید نیست باور کنیم در حال تجربهی یه رابطهی عمیق هستیم.
لذت در کثرت ممکنه.
شما بشینین ۴ ساعت پای خوندن متن انگلیسی یه مقالهی بلند که مدیرتون خواسته تا آخر وقت اداری تحویل بدین بیشتر لذت میبرین، یا سرکار باشین و طی ۴ ساعت با ۵ نفر مختلف چت کنید و ۴ تا عکس بزارین و ۳۰ تا کامنت اینستاگرامی و ۳۰۰ تا لایک بگیرین و وسطش با ریتوییت ۱۳ تا توییت و ۴ تا توییت شخصی، کلی فیو بگیرین؟
شاید کسی باشه که از خوندن ۴ ساعت مداوم یه متن معمولی که جزو علایقش نیست بیشتر لذت ببره، اما تقریبا همهی تحقیقات علمی میگن آدما با دیدن نوتیفیکشن لایک و توجههای کوچک بقیه حس لذت رو تجربه میکنند. همون هورمون معروف دوپامین تو مغزشون ترشح میشه (+).
تو رابطهی عاطفی هم همینه.
اگه با لذت بردن از سکس راحت باشین، معلومه که ۵ تا بدن دوستداشتنی متنوع در یک سال که هر بار هر کدوم از اول سعی میکنه بدن شما رو کشف کنه و رفتارها و واکنشهای متنوعی توی سکس دارن لذت بخشتر از یه نفر تکراری در طول ساله.
البته بحث من عشق نیست ها! معلومه که سکس با معشوقه ورای لذتهاست، اما همونم میتونه تکراری باشه. اصلا خاصیت مغز اینه که عادت کنه تا بتونه زنده بمونه و انرژی کمتری صرف کنه و بتونه رشد کنه.
البته احتمالا تعداد زیادی بیان بگن که «نه این طور نیست و ترجیج ما همون یه نفر خاصه». که البته درست میگن، اگه نفر خاصی باشه. اما بعید میدونم هیچ کدوم بتونند بگن ارگاسم لذت بخش نیست. و تو این چند خط من صرفا لذت از سکس کردم.
باز بعید نیست زنانی بیان بگن که اصلا با کسی که عمیق نشده باشن نمیتونند به ارگاسم برسن و من چرت میگم. که البته راست هم میگن. درسته در تجاوز شاید نشه به ارگاسم رسید، اما با توجه به مدل ذهنی یه آشنایی و اعتماد اولیه و مهارت به ارگاسم رسوندن، میشه به خیلی چیزا رسید(؛
مخصوصا که اصلا خیلی از زنان میگن G-spot ندارن، صرفا چون کشف نکردن و در شرایطش نبودن و وقتی یه حرفهای سعی کرده درمانشون کنه کلی لذت جدید کشف کردند.
اما سکس بخش کوچیکی از یه رابطهی عاطفیه. خیلی کوچیک.
حس فهمیده شدن، لذت بردن از بودن کنار کسی، خندیدن و خوشحال بودن وقتی با یکی دیگه هستیم، مسافرت لذت بخش و دورهمیهای پرخنده، پیادهرویهای طولانی دوست داشتنی، حرفزدنهای شبانه و با هم فیلم دیدنهایی که یادمون میمونه، احساس صمیمیت و اعتماد و امنیت کلی چیز دیگه اجزای حس خوب از رابطه هستند.
اما تقریبا همهی اینها ربط مستقیمی به مهارت طرف داره.
اگر کسی بلد باشه که خوب گوش کنه، توجه کنه، موقع دلداری دادن HPC باشه و نه LPC، بدونه چطور مجلس گرم کنه و بخندونه، ما رو بتونه بشناسه و زود بفهمه از چیا اذیت میشیم و چیا ما رو خوشحال میکنه و موارد مشابه، ما از بودن باهاش لذت میبریم و نیاز نیست که جزئیات کوچیک زندگیش رو بدونم یا اون مال ما رو بدونه که ازش لذت ببریم.
و این ربط خیلی بیشتری به مهارت داره تا توجه و تمرکز.
اما این نوع لذت نیاز به تنوع داره. و تنوع اثرات جانبی داره که بعضا نمیارزن. مثلا همون آدمی که نشسته مقالهی انگلیسی رو ۴ ساعت پشت سر هم خونده، میانگین زندگیش نسبت به کسی که هی توییتر و اینستا چک میکنه رشد بیشتری میکنه. در محیطهای کاری بهتری حضور پیدا میکنه، کنترلش رو زندگی و میانگین رضایتش از زندگی بیشتر میشه. گرچه شاید لذتهای آنی و کوتاهمدت رو از دست بده.
برای رابطهی عاطفی هم همینه. شاید که کسی که با آدمهای متنوعی پارتنر میشه تعداد ارگاسم بیشتری رو تجربه کنه، رستورانهای بیشتری بره و سلایق متنوعی رو رابطه تجربه کنه، اما اونی که سعی میکنه با یه نفری که حالش خوبه باشه و بمونه، در بلندمدت رضایت بیشتری رو تجربه میکنه.
چون بالاخره تنوع پارتنر هزینهی ذهنی و انرژی و زمانی و پولی بیشتری میخواد. و خودش یه بار ذهنی بزرگه. هی آدم منتظره حوصلهش سر بره که بره با اون یکی. و همچنین انتظاری هم از طرف مقابل داره. برا همین شاید هیچ موقع وقت نکنه خودش باشه و راحت رفتار کنه و نترسه از کات شدن رابطه.
و لذت این که خودت باشی خیلی زیاده. به شدت رضایت از زندگی رو بیشتر میکنه.