بیایین در مورد خیانت عاطفی حرف بزنیم. یا اگر شما حرف نمیزنید، حرفای من رو بخونید(:
ببینیم خیانت اصلا چیه و مرزش کجاست. یعنی چی رو میشه خیانت حساب کرد و چی رو نه؟
اول یه سوال رو بررسی کنیم و بعد بریم سر خود خیانت. روش ۵ چرا که تو مطلب زیر در موردش نوشتم میتونه کمککننده باشه:
[مطالعهی بیشتر: سوالات ذهنی زیادتر، شناخت بهتر ]
ولی چرا همچین سوالی اصلا به ذهنمون بیاد؟
دقیقتر بگم، چرا باید یکی پی این باشه که بدونه مرز خیانت کجاست؟
به نظرم برای این که بدونه اگر شرایطی پیش اومد که شک کرد خیانته، بدونه حق داره! یعنی مثلا اگه من فکر کردم دوستدخترم داره خیانت میکنه، آیا درست فکر کردم و «حق» دارم واکنش بدم یا همچین حقی ندارم و نباید اعتراض کنم؟
ولی این به نظر کلا ایدهی بدی میاد. «حق» داشتن تو رابطه مگه مهمه؟ مگه قرارداده؟ مگه منطقه؟
اگه تو یه رابطه اتفاقاتی افتاد که من حس بدی پیدا کردم، باید به طرفم بگم. باهاش شفاف صحبت کنم. نه این که برم بررسی کنم ببینم «حق» دارم اعتراض کنم یا نه. حق دارم صحبت کنم یا نه. این که نشد رابطه. این که نشد حس خوب.
مگه هستهی اصلی رابطه، حس خوب نیست؟
یه بار هم داستانی مرور کنیم:
دوستی سارا و سعید وارد ماه ۷ام شده. رابطهای که با شوق و هیجان خوبی شروع شد و این اواخر کمی تکراری شده. سعید دیگه به همون زودیها که اول سین میکرد سین نمیکنه و گاهی حتی با تاخیر دو روز جواب میده.
سارا میبینه لاس زدنهای سعید تو کامنتهای اینستا و ویرگول بیشتر شده. تو توییتر هم هی لایک پشت سر هم میفرسته برا چند تا دختر خاص.
ولی سارا فکر میکنه شاید «زیادی» حساسه. شاید این یه رفتار طبیعیاه همه پسرای امروزیاه. مخصوصا که بدی خاصی سعید بهش نکرده که. برا همین دنبال اینه ببینه این رفتار تو بقیه هم هست یا نه. پرسوجو میکنه. مقاله میخونه. تا بفهمه «نباید» این حس رو داشته باشه یا طبیعیاه و «حق» داره اعتراض کنه و سعید «باید» جواب پس بده. ....
شما رو نمیدونم، ولی به نظرم این رابطه داره به فنا میره دیگه. هر چقدر هم سارا مطالعه کنه و بحث کنه، بالاخره اون حس منفی رو داره. شاید متقاعد بشه که «حق» نداشته و شاید هم بفهمه داشته.
اما مساله اینه تو یه رابطه اصلا بحث اینا نیست. اصلا جای مطرح شدن «زیادی» حساس بودن نیست. همین که حس منفی باشه، باید براش کاری انجام بشه. جامعه و فرهنگ و رفتار بقیه و سریالای تلوزیونی مشخصکننده نیستند. تعیین کننده، «حس» خودمونه.
سارا همون اول، قبل مطالعه و بحث، مفیدتره مستقیم و شفاف با سعید صحبت کنه.
حالا اگه وسط بحث دو نفرهی سارا و سعید لازم شد در مورد خیانت بحث بشه، بهتره یه چرخی بزنیم ببینیم خیانت اصلا یعنی چی.
اگه یه صحبت آدمای معمولی رو بررسی کنیم، میبینیم آدما به رفتارهای خیلی متفاوتی خیانت میگن.
[بررسی بیشتر: مرز خیانت کجاست؟ (نینیسایت) ]
یکی هم تو یه مصاحبهای گفته:
معمولاً نمیتوان از خیانت؛ چه از نوع واقعی و چه از نوع اینترنتی، تعریف دقیقی ارائه داد؛ چراکه توافقات و حدومرزهايی که زوجین در مورد رابطه خویش با يكديگر مشخص میکنند، از زوجی به زوج ديگر متفاوت است.
ویکیپدیای انگلیسی هم مینویسه:
Infidelity (synonyms include: cheating, [...]) is a violation of a couple's assumed or stated contract regarding emotional and/or sexual exclusivity
کلا انگار خیانت یعنی رعایت نکردن مرزهای مورد انتظار طرف دیگه. حتی تو بحث وطنی هم، یه خیانتکار به کشور، کسیاه که اون کار مشخصی که ازش انتظار میرفت رو انجام نداده (مثلا باید میجنگیده ولی فرار کرده).
و چون «انتظار» بسیار متغیره، به شدت وابسته به فرهنگ و اجتماع و مدل ذهنی افراده، نمیشه مرز مشخصی گذاشت و گفت این خیانته و این نیست.
شاید برای کسی که این که شوهرش با فروشندهی زن لاس بزنه خیانت باشه و برا زن دیگهای اتفاقا یه جذابیت که شوهرش هنوز با این سن میتونه راحت توجه زنای دیگه رو جلب کنه.
و حتی شاید مردی مشکل نداشته که زنش با فرد دیگهای رابطهی جنسی داشته باشه(مثل بعضی جوامع و قبیلههایی که مهمون میتونسته با ناموس(: صاحبخونه بخوابه).
Se.xual Hospitality in the Hebrew Bible?
با وجود نسبی بودن، ولی چون اغلب فرهنگهای فعلی تکهمسریان، رابطهی جنسی با فردی جزو پارتنر برا خیلی از آدما خیانت محسوب میشه.
رابطهی جنسی هم که این روزها صرفا فیزیکی نیست. میشه مثلا تو قالب سک.س چت باشه. یا حتی فرستادن گیفهای جنسی هوسآلود با نیت جنسی برا کسی جزو پارتنر.
حتی یادمه دکتر شیری یه جا لغزش تو رابطهی عاطفی رو غیرجنسی و خیانت رو جنسی میدونست.
یک:
تو بررسی مطالب مرتبط برای این نوشته، دیدم یکی تو هافینگتونپست نوشته:
Having any sort of affair is usually a symptom of an underlying problem in your life and in your relationship,” she said. “Something is missing that makes you vulnerable to temptation.”
آخرش گفته «یه چیزی این وسط گمشده که شما نسبت به وسوسه آسیبپذیر شدین»
خواستم تاکید کنم جا داشت نویسنده اشاره کنه که آسیبپذیر بودن به وسوسه میتونه از نوسانات معمولی زنده بودن باشه.
کجای این دنیا و زندگی در ثباته؟ من که جایی به ذهنم نمیاد. همه چی نوسان داره. گاهی خوب و گاهی بد. ولی حولوحوش یه خط که میتونه به سمت خوب شدن باشه یا بد شدن اوضاع.
حتی آدمی در حد نسیم طالب هم آگاه بودن به این نوسانات رو برای پادشکننده بودن مهم میدونه.
آدما گاهی به وسوسه آسیبپذیرترن و گاهی مقاومتر. مهم اینه که این آسیبپذیری رو بهبود بودن و اگر درگیر شدن خودشون رو بتونند بکشن بیرون و زیادی عمیق نشن.
بیشتر جاهایی که شفافیت باشه خبری از خیانت نیست. اگه به دوستدخترتون بگین که با یه دختر دیگه تنهایی تو کافه قرار دارین، اگه به دوستپسرتون بگین که دوست دارین ببینین فلانی چطور ازتون لب میگیره و هر موضوع دیگهای، این دیگه خیانت نیست. یه نوع سبکزندگیاه.
که البته ممکنه طرف مقابل رو به شدت ناراحت کنه و رابطه تموم بشه.
اما مهم اینه که از هم مخفی نکردین. تو چند وقت اخیر هر چی در مورد خیانت خوندم، اشاره میکردن که تو خیانت «مخفی کاری» هست. آدما چتها رو پاک میکنند. به دروغ میگن تا دیروقت کارشون طول کشیده، اما میرن سرقرار.
------
راستی این عکسی که برا خیانت انتخاب کردم، منبع یکی از معروفترین memeهای ۲۰۱۷ بوده. نمونههایی از این میمها رو ببینیم و لبخند بزنیم(: