ویرگول
ورودثبت نام
اوژن
اوژن
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

اولین قرارها - آرسنی تارکوفسکی

اولین قرارها شعری است از آرسنی تارکوفسکی، پدر آندری تارکوفسکی. این شعر در ابتدای فیلم آینه خوانده می‌شود و درک آن می‌تواند به فهمیده شدن بهتر فیلم کمک کند. متن حاضر ترجمه‌ی فارسی این شعر بر اساس تعدادی از ترجمه‌های انگلیسی آن است. برخی از این ترجمه‌ها را می‌توانید در این‌جا مشاهده کنید.

از فیلم آینه ساخته‌ی آندری تارکوفسکی
از فیلم آینه ساخته‌ی آندری تارکوفسکی

لحظه لحظه‌ی اولین قرارهایمان
لذت کشف ناگهان یک منجی
در جهان خلوت ما بود.

سبک‌تر و جسورتر از یک پرنده
خواب‌زده از پلکان پایین آمدی
و مرا همراه خود بردی
از میان یاس‌های باران‌زده
تا قلمرو‌‌ات؛ آن‌سوی آینه.

شب فرا رسید
درهای رحمت به رویم باز شد
و در آن تاریکی
تلالو عریانی
به زمین فرو می‌ریخت.

من از خواب برخاستم
با دعای خیر برای تو
که حاجتی به آن نبود:‌
تو خواب بودی
و شاخه‌ی ارغوان روی میز
خم شده بود تا چشمانت را سرمه بکشد
با نور آبی آسمان
و چشمت چه آرام بود
و دستت چه گرم.

رودخانه‌ها می‌تپیدند در بلور
و کوه‌ها دود می‌کردند و دریاها می‌درخشیدند
گوی در کف دست تو بود
و خوابیده بودی بر سریر
خدای بزرگ، تو مال من بودی.

بیدار شدی
زبان روزمره دگرگون شد
صدایت گرم و پرشور بود
و معنای جدید «تو»
شهریار بود.

همه چیز عوض شده بود
حتی چیزهای ساده مثل تنگ آب
وقتی که آب، سخت و ساکن
میان ما نگهبان بود.

چیزی غریب و فریبا ما را به پیش می‌کشید
شهرها همچون سرابی پیش چشمانمان محو می‌شدند
سبزه جلوی پایمان تعظیم می‌کرد
و همای سعادت بر فراز سرمان پرواز
ماهی‌ها برایمان از آب بیرون می‌پریدند
و سفره‌ی آسمان برایمان گسترده بود.

در حالی که پشت سرمان
سرنوشت خون‌ریز
تیغ برکشیده بود.

شعرسینماترجمهتارکوفسکیادبیات روسیه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید