پناه سازگار
پناه سازگار
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

زندان

آمدم از رنگ ها بنویسم تاریکی ها را دیدم!
خواستم از محبت بنویسم خیانت ها برایم دست تکان دادند!
نمی شود در دنیای تیره، از رنگ ها نوشت،
هر وقت انسانی را دیدم هاله ای سفید دور او بود منتظر ماندم تا چه زمان خاکستری میشود!
در دنیای بی اعتمادی ها نمیتوان از اعتماد نوشت!
همیشه هم خوبی ها خوب ها را جذب نمیکنند.
به راستی کدام یک از ما زندگی کرده؟
منزجر کننده است احساس نبودن،
این اگر زندان نیست پس چیست؟!
من از رنگ ها فقط سیاهشان را لمس کردم!
از محبت ها فقط انتظارش را چشیدم
و که میگوید انتظار شیرین است؟
که من آن زهر اعدام را به انتظار به ظاهر شیرینشان ترجیح میدهم...!

پناه نویس


زندانبی اعتمادیحسرتغم
نویسنده و شاعر کاکتوس، پیج اینستاگرامی: (panahnevis) [من مسلمانم]
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید