همه چیز از اینجا شروع میشود که باید برای یک برند تازه متولد شده یا احتمالا برندی که سالهاست راه را اشتباه رفته است، اسم انتخاب کنیم.
اول یه جلسه توی تقویم هماهنگ میکنیم و هم تیمیها رو به جلسه دعوت میکنیم. حالا باید همه به خوبی متوجه موضوع و برند باشند تا بتوانیم اسم انتخاب کنیم. پس ازتیم میخواهیم بریف مشتری را بخوانند.
حالا هم تیمیها از دیزاینر و نویسنده تا مدیر و... دورهم جمع شدهاند تا به قول خودمان "برین استورم" کنیم.همیشه یکی هست که علاقه داره پای تخته باشه و واژهها رو بنویسه و سعی کنه یه نقشه از این طوفان ترسیم کنه؛ متین پا یتخته ایستاده و واژهها یک به یک روی تخته نوشته میشوند. اولین واژهها رو با دقت و وسواس از بریف استخراج میکنیم و هر چه جلوتر میرویم پیدا کردن واژهها سختتر میشود. و جلسه آرامتر و ساکنتر؛ این جور وقتها معمولا یک واژهی زیادی بامزه بخشی از جلسه را به دورهمی تبدیل میکند و برگرداندن بقیه به راه اصلی هم به چالش اضافه می شود. به هرحال تعدادی واژه از اسم و صفت به فارسی و انگلیسی روی تخته نوشتهشده و هر کسی استدلالی دارد و یک جور می فهمد موضوع را؛
رای گرفتن برای اینکه کدام واژه و ترکیب بهتره و ما رو به خواستهی مشتری و درکمون از برند نزدیکتر میکنه آخرین مرحلهی این برین استورمه.
بعد از دهها جلسه نامگذاری که با این فرمون رفتیم؛ حالا فهمیدیم که لزوما این راه همیشه جواب نمیده و اگر قراره مثل یک "ایجنسی کریتیو" اسم انتخاب کنیم؛ حتما باید بتونیم راه های خلاقانهتری رو پیدا کنیم و حالا چندین جلسه نیاز داشتیم تا راه خلاقانهتری پیدا کنیم. دوباره دور هم جمع میشیم و این بار یه جلسهی نامگذاری داریم با مسیری متفاوت:
رسام اینجوری شروع می کنه که "یه شرکت هست یه اسم "بلو اوریجین" اینها یه جورایی رقیب تسلا هستند خب اسمشون چرا بلو اوریجینه"؟
رسام جمله شو تموم کرده و ما با خودمون فکر میکنیم؛ دقیقا یعنی چی؟ کمی بعد ادامه میده: مخاطب خودشون رو توی جایگاه و استیت متفاوتتری دیدن! من به ذهنم می رسه که یعنی بلو اوریجین تصور کرده به هدفش رسیده و تعداد زیادی انسان ساکن یه سیاره دیگه شدن و دارن خودشون رو به آدم فضاییها معرفی میکنند پس آدم فضاییها از اینها میپرسند از کجا اومدن؟ بهشون جواب میدن ما از بلو اوریجین اومدیم؛یه استعاره ی ساده و کافی از زمین.
حالا صدای تیم بلند شده و هرکی داره یه جور موضوع رو تحلیل میکنه؛ از این تحلیلها و دیدن موضوع از نگاه آدمهای متفاوت نکتههای مهمی رو میشه به دست آورد.
ما این مسیر رو ادامه میدیم و سعی میکنیم برای برندی که درگیر نام گذاریش هستیم؛ یه استعاره بسازیم و از مسیر استعاره به یه اسم برسیم. حالا بعد از چند ساعت بحث کردن باید قصه ای برای برند بسازیم که هم مخاطب و هم برند توی اون نقش داشته باشند. در واقع حالا با این تغییر مسیر یه برین استورم واقعی شکل گرفته و ما متوجه شدیم وقتی یه مسیر امن رو انتخاب میکنی خیلی در حال برین استورم کردن نیستی و بیشتر داری سعی میکنی از لغتنامه یه اسم رو بیرون بکشی و در بهترین حالت یه همفکری گروهی رو ترتیب دادی نه یه برین استورم.