paree.s
paree.s
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

غرق در تاریکی...!

crying over you _ Jurrivh

خفگی در سرتاسر وجودش جاری میشد

چشمانش دیگر باز نمیشدند

به تاریکی کشیده میشد

دستش دیگر انرژی نداشت

حرکتی نمیکرد

مرده ای بود که میگذاشت جسدش را به سمت خود بکشانند

دیگر اهمیتی نداشت که چه میشود

بیدار یا خواب دیگر فرقی نمیکرد

مرده ای در بدن زندگان بود

چمن خیس را حس میکرد

میدانست در همین نزدیکی؛ آنها میخندند

اما آن سکوت دو نفره اشان را به همه ی خنده ها ترجیح میداد

سکوتی که آن دو بدن را یک روح کرده بود

میتوانست حس کند

نفس هایش را

آهنگ را می شنید

فکرش که لحظه ای از آن محل دور میشد

غرق تاریکی میشد

قطره ای، آرام تمام بدنش را پر میکرد و نفسش را می برید

صدای خنده محو میشد

بدنش با ریتم مینوازید

کسی بدنش را با قدرت میکشید و در نت ها غرق میکرد

انگار روحش را به جایی برده اند که دیگر چشم و دهن و دست مهم نبودند

فقط بود گوش و گوش و گوش...

دیگر بوییدن و چشیدن و لمس کردن فایده نداشت

فقط بود شنیدن و شنیدن و شنیدن...

زندگی اش آنجا وابسته به تکه ای گوشت نبود

وابسته به آهنگ ها بود

اما ای کاش تا ابد آنجا میماند

ای کاش...:)

از شما تقاضامندم که لحظه ای با گوش سپاردن به این آهنگ؛ ذهنتون رو آزاد کنید:)


این بهترین آهنگ بی کلامیه که دوسش دارم (جهت اطلاع: من خیلی طرفدار آهنگای بی کلام نیستم!)



موسیقی به پایان که رسید به احترام عناصر اصلی کائنات ایستادیم: آتش و باد و خاک و آب و پنجمین عنصر، خلأ

کتاب ملت عشق / الیف شافاک



منتوشماایشان
Always the poet, never the poem=))
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید