parisa beigi
parisa beigi
خواندن ۲ دقیقه·۱۰ روز پیش

"غربت ژ در سرزمین واژه‌ها"

در دل شلوغی‌های دنیای امروز، حرف "ژ" تنها در گوشه‌ای از جدول الفبا نشسته بود و آه می‌کشید. هر از گاهی، صدای حرف‌های دیگر حروف که پرکار بودند و در کلمات مختلف جولان می‌دادند، بیشتر داغ دلش را تازه می‌کرد. "ب"، "پ"، "ت" و "ج" با افتخار می‌گفتند:
ــ ما در هزاران کلمه هستیم! مردم بدون ما حتی نمی‌توانند حرف بزنند!
اما "ژ" با حسرت گفت:
ــ چرا کسی سراغی از من نمی‌گیرد؟ من هم حرف مهمی‌ام! مگر "ژله"، "ژست" و "ژانر" به درد نمی‌خورند؟
"ف" که همیشه خودش را فیلسوف جمع می‌دانست، پوزخندی زد و گفت:
ــ خب، حق بده! تو خیلی خاصی. جوری رفتار می‌کنی انگار فقط برای مهم‌ترین کلمات به دنیا آمده‌ای.
"ژ" با خشم گفت:
ــ من خاص نیستم، من قربانیِ انتخاب مردمم! کجای دنیا دیده‌ای که برای هر چیزی از حروف بیگانه استفاده کنند؟ همه دوست دارند جای "ژ" بنویسند "ز"! حتی اسمم را اشتباه تلفظ می‌کنند.
"ع" که همیشه آرام و سنگین بود، گفت:
ــ حق با "ژ" است. همه‌مان داریم قربانی می‌شویم. مردم کلمات خارجی را از سرِ تنبلی وارد زبان می‌کنند و ما را کنار می‌گذارند. فکرش را بکنید، روزی برسد که دیگر نه "ژ" باشد، نه من "ع"!
همه سکوت کردند. "ژ" آهی کشید و گفت:
ــ فقط می‌خواهم یک بار، یک بار، مردم از من در جدول کلمات متقاطع استفاده کنند. من هم دلم تنگ شده برای آن روزهایی که حروف مهم بودیم، نه زبان‌های بیگانه.
اما در همان لحظه، یک کودک که کنار جدول نشسته بود، با لبخند گفت:
ــ پیدا کردم! اینجا "ژاله" می‌نویسم!
"ژ" چنان خوشحال شد که تمام حروف دیگر را در آغوش گرفت و گفت:
ــ هنوز امید هست. شاید روزی همه بفهمند که هر حرف، چه ارزشی دارد.
داستان در گوشه‌ای از دفتر تاریخ زبان فارسی نوشته شد و همه از "ژ" یاد گرفتند که حتی اگر خاص و کم‌کار بود، باز هم برای اصالت و هویت خود بجنگد.

الفباتاریخزبانفرهنگداستان
مترجم کوچولو :) و پژوهشگر زبان شناسی و حقوق دان و مهم تر از همه «طنز نویس»
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید