من از بچگی عاشق داستان های ترسناک و مرموز بودم .
پس به جای درس خوندن توی اینترنت دنبال داستان ترسناک و مرموز بودم که .........
که یک روز توی اینترنت درباره ی چشم سوم خوندم
خیلی علاقه مند شدم
میخواستم چشم سوم رو باز کنم !
توی اینترنت تموم فیلم ها راجب به باز کردن چشم سوم دیدم و آخرشون همه میگفتند <<هیچ وقت این کار را نکنید>>
اما من کله خر تر از این حرفا بودم و اهمیت نمیدادم .
تموم کار هایی که گفته شده بود مو به مو انجام دادم اما هیچ اتفاقی برام نیوفتاد!
حدود ۱ ماه گذشت که یک شب خوابیده بودم یک کابوس ترسناک دیدم!
دیدم یک عالمه چشم خونی و ترسناک به من زل زده !!!
صبح که بیدار شدم دیدم وسط پیشانی من درد عجیبی گرفته !!
رفتم جولوی آینه و دیدم که انگار حفره کوچکی در پیشانی من به وجود آمده!
فهمیدم اون کار هایی که کردم داره کار دستم میده که یک دفعه یک چشم در وسط پیشانی من باز شد . خیلی خوشحال بودم که چشم سومم را تونستم باز کنم . حدود ۱ هفته خیلی خوشحال بودم .
اما.............
اما بعد از ۱ هفته هر شب کابوس میدیدم . نه کابوسی که وقتی بیدار شم بگم تموم شد ، هم یک خواب بود نترس
کابوس هایی که حتی بعد از خواب هم می ترسیدم!
توی خونم خیلی توهم میزدم . بعضی وقت ها یک جن میدیدم . بعضی وقت ها از شدت ترس می خواستم غش کنم .
اما یک روز خیلی وحشتناک بود
صدا های مرموز و ترسناک میشنیدم
انگار یکی با من داشت صحبت میکرد ، همانجا دوباره چند جن ترسناک دیدم، فریادی بلند زدم و خواستم فرار کنم . دویدم سمت در اما در قفل بود کلیدش هم روی در بود اما نمیچرخید تا در باز بشه!!
انگار کل خونه ی من طلسم شده بود.
میخواستم از شر چشم سوم خلاص بشم !
یک چاقو از توی کشو برداشتم و با یک فریاد کوبیدم توی چشم سومم!
حدود ۲۴ ساعت بعد به هوش آمدم
مثل اینکه همسایه ها صدای داد من را شنیده بودند و زنگ زدن به پلیس، پلیس هم مجهز آمده بود و من را جراحی کردن و غده چشم سومم را در آوردند و الان دیگه کابوس ترسناک نمیبینم.
پایان