
اون دختر فکر میکنه دلم از فولاده
فکر میکنه تنهایی بمونه، نمیریزه
فکر میکنه نمیخوام آغوشش باشه
ولی من فقط نخ خاطرههامو تابیدم
نه از غرور، از سکوت
نخ عروسک، نخ خاطرهست
اگه نباشه، کوک میزنه ولی نمیرقصه
مثل من، که پشت دیگ معنا نشستم
با زانوهای ساییده، با کارت بانکی دفورمه
با یه دل نرم، که فقط نخ میخواد، نه فولاد