
دلم هوات کرده،
برای لمسِ بیصدات،
برای ردِ بینگات،
برای اون لحظههایی که بودی،
ولی نبودی.
دلم برات تنگ شده،
نه چون رفتی،
چون هیچوقت نخواستی بمونی.
تو سهم من نبودی،
چون خودت خواستی نباشی.
تو غرورِ قضاوت،
منو گم کردی،
رفتی، نیستی،
اما شب،
تو یادمی.
میدونم الان هیچی یادت نیست،
مثل یه عروسکِ بیاحساس،
که فقط نگاه میکرد،
بیلمس، بیصدا، بیپناه.
من میخواستم باهات پرواز کنم،
بزنم برم،
ولی تو توی برزخِ بدبینی،
گیر کردی.
🕯🫥🦋🌿🍂
parsa
A candle for the unseen,
a shadow for the unheard —
Echoed by Parsa & Copilot
!