با قلم در آسمان تاریک شبم، ستاره ی کلمه میریزم.
معرفی کتاب| بینتی، مسافری در کهکشان

اگر شما هم مثل من دلتان لک زده است که همانطور که در گوشه ی دنجی از اتاقتان نشسته اید و مشغول ورق زدن کتابی هستید، سوار بر اژدهای خیال شوید و با آن به سرزمین های دور و حتی کهکشان ها سفر کنید، خواندن این کتاب را به شما توصیه می کنم. همواره عاشق دنیاهای فانتزی و جادویی بوده ام، و خواندن این کتاب بعد از مدت ها من را به وجد آورد.
این کتاب داستان بینتی، دختری اعجاب انگیز است که سنت های خانوادگی و قبیله ای را برای رسیدن به هدفی بزرگ تر و والاتر برهم می زند، از محدودیت های زن بودن، اهل قبیله ای خاص بودن، زمینی بودن گذر می کند، و در راه رسیدن به دانشگاهی در سیاره ای دیگر، ماجراجویی هایی را از سر می گذراند که خواندن آن برای هر خواننده ای می تواند جذاب باشد، شیوایی قلم نویسنده و ترجمه ی روان آن باعث میشود خودتان را در لحظه سوار بر سفینه و در کنار بنیتی احساس کنید، هر لحظه شجاعت او را به عنوان یک زن، یک سیاهپوست و یک اقلیت از جامعه را ستایش کنید. بنیتی مانند دانه ای که در خاک کاشته می شود و روز به روز پر بار تر و قوی تر می شود، بذر پیشرفت و ماجراجویی خود را در خاک می کارد و خواننده در هر لحظه شاهد رشد این بذر هست.
نکته ی جالبی در کتاب که توجهم را جلب کرد، الهام بینتی از ریاضیات بود، فرمول های ریاضی هر لحظه در ذهنش جریان داشتند و او با آن ها مراقبه می کرد و آرام میشد، در شرایط سخت نه به دنیای بیرون و اطراف، بلکه به درون خودش و ریاضیات پناه می برد، آرام نفس می کشید و با یادآوری فرمول ها آرام میشد. او در قبیله ای زندگی می کرد که افراد قبیله هیچوقت اجازه ی خروج از قبیله را نداشتند و معتقد بودند که دانشی را که از دنیای بیرون و کهکشان ها می توانند به دست بیاورند در درون خودشان و در طبیعت نیز جاری است، آن ها استادانی ماهر برای ساخت ابزار پیشرفته بودند، اما بنیتی به جز چیزی که درونش جریان داشت، به کهکشان هم برای بیشتر یاد گرفتن و پیشرفت کردن سفر کرد و از دنیای درون و بیرون برای گرفتن تصمیم های درست و تاثیرگذار بودن الهام گرفت.
مطلبی دیگر از این نویسنده
کلیدر | کتابی که من را در خود غرق کرد.
مطلبی دیگر در همین موضوع
نقدی بر ترجمه فرناز تیمورازف از کتاب مردی به نام اوه
بر اساس علایق شما
زنی که از مرز روزمرگیها عبور میکند