من نذر چشمانت کردم اگر امروز بمیرم
شب ها به خیال تو دگر خواب نبینم
نذر کردم اگر چشم ببندم و در گور بخوابم
دگر از دلِ وامانده یِ خود آزار نبینم
نذر کردم که بیایی و برای آخرین بار بخندم
نذرم که اَدا نشد، ای کاش بمیرم
دل بسته ام امشب به اجل تا که بیاید
شاید که تورا دوباره از دور ببینم
*نمیشه بهش گفت شعر چون تقریبا اصلا وزن نداره .برای اولین باره که شعر مینویسم ولی چون این دلی بود خیلی دوسش دارم هر چند که قافیه هاش زار میزنن/:
به هر حال به بزرگی خودتون ببخشید میتونیم فرض کنیم شعر سپیده (:
ضمنا اساتید گرامی هر نظری دارید بفرمایید مشتاقم پیشنهاداتتون و کلمات جایگزین برای بیت ها رو بشنوم♡