پسرک
پسرک
خواندن ۱ دقیقه·۷ سال پیش

تصمیم اکبر، تصمیم کبرا.

درست در ساعت ۱:۲۹ روز شنبه ۱۲ اسفند سال ۱۳۹۶ در حالی که روی توالت فرنگیِ سا نشسته بودم و مدتها بود مایع، جامد یا گاز جدیدی برای تخلیه نداشتم دومین تصمیم پرچالش زندگی‌ام را گرفتم. (اولین تصمیم پرچالش این بود که هرگز در ایران پدر نشوم که خوب، سا الان باردارِ یک تمشک دو سه ماهه است) و در این لحظه‌ی مبارک هم تصمیم گرفتم که چند سال آینده‌ی زندگی‌ام را صرف کوشش برای مهاجرت به دانمارک و همچنین تلاش برای قانع کردن سا برای همدل شدن با این تصمیم کنم. و شوربختانه فکر می‌کنم این دومی، یعنی همدل کردن سا پروسه‌ی بسیار پرپیچ وخم‌تری نسبت به مهاجرت داشته باشد.

دلایلم برای مهاجرت:

دلیل اصلی ترس از آینده‌ی ایران است. آینده‌ای که با عقل الانم صددرصد مطمئنم چیزی خارج از جنگ خارجی یا داخلی، آشوب، قحطی، خشکسالی، گرسنگی، بیکاری، بدبختی، سیه‌روزی و بگایی نخواهد بود. و در چنین آینده‌ای مهم نیست که چقدر درآمد ماهانه داری، چون در هرحال می‌میری؛ زود، تلخ و دردناک هم می‌میری و من نمی‌خواهم زود بمیرم چون تا حالا هیچ مرده‌ی خوشبختی را ندیده‌ام.



روزمرهمهاجرت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید