بودا می سراید «زندگی رنج است»، هایدگر اعتراف می کند « زندگی به شکل گُریزناپذیری سخت است و این ربطی به جایی که، هستید و جوری که زندگی میکنید، ندارد.» و چارلی چاپلین می گوید «خوشبختی چیزی نیست جز فاصله میان دو بدبختی». گویا چاره ای نیست جز یافتن راهی برای نجات «موقت» خود از چاه های رنج و بدبختی که در سراسر زندگی با آنها مواجه هستیم.
چه چیزی بهتر از یک طناب برای بیرون آمدن از چاه وجود دارد؟ طنابی محکم و قابل اعتماد تا به آن چنگ بزنیم، از آن چاه بیرون بیاییم و خود را برای چاه بعدی آماده کنیم.
پس بیایید برقصیم و بخوانیم و بنوازیم. موسیقی طناب است. کتاب طناب است و آسمان. به آسمان پناه ببر تا ببینی که غمت هیچ نیست و کک دنیا از غم تو نمی گزد. موسیقی بنواز و کتاب بخوان و سبکبار برقص و طناب بباف.
آری. طناب بباف! باشد که برای چاه بعدی دوستانت آماده تر باشند.