سلام!
آخرین پستی که توی ویرگول گذاشتم پر از آه و ناله و غم و ناراحتی بود!
من اون موقع داشتم رنج میبردم؛ و رنج بردنم هم به خاطر حضور آدمای اشتباهی توی زندگیم بود!
میدونین؛ زندگی مثل یه دریای خیلی بزرگه؛ فرض کنید شما لب ساحل وایسادین و هر از چند گاهی یه موج خیلی بزرگ به سمتتون میاد!
اولش از دیدن موجه ممکنه ذوق زده بشین و انتظار کلی اتفاقای قشنگ و باحال رو داشته باشین!
یا اصلا بذارین از قبلش براتون بگم:
وقتی ببینین دریاتون آرومه و هیچ موجی نداره دلتون واسه موجا و اتفاقای جدید تنگ بشه!
بعد که موجه میاد سمتتون؛ یهو به خودتون میاین و میبینین که توشین و واقعا چیزای قشنگی که انتظارشو داشتین اتفاق نیفتادن که هچ :|
کلی درگیری فکری و حسای بد هم به سمتتون سرازیر شدن!
حسای بدی که درصدشون نسبت به اتفاقات خوب اون موج 80 به 20 ئه!
یعنی شما 80 درصد مواقع حالتون بده و از یه چیزی ناراحتین و دارین رنج میبرین؛ و در 20 درصد بقیه ی مواقع حالتون نسبتا خوبه!
تازه دقت کنین دارم میگم نسبتا خوبا نه عالی!
حالا به نظرتون میارزه بازم دلتون بخواد توی اون موجه باشین؟ یا سریع خودتون رو میکشین بیرون؟؟؟
واسه منم همین اتفاق افتاده بود؛ یه موج کوچولو وارد زندگیم شده بود که اولاش خیلی هیجان انگیز بود؛ بعد هی به مرور زمان دیدم تعداد حس های بدم خیلی خیلی بیشتر شده!
بعد حالا با تمام این تفاسیر؛ من مونده بودم و دلم میخواست شرایط رو درست کنم ولی یهو خود موجه تصمیم گرفت راهشو کج کنه و خوشحالیشو جای دیگه ای پیدا کنه!
خب البته منم بسیار استقبال کردم! البته که روزای اول سختیای خاص خودشو داشت چون شما با یه قندونم یه مدتی تایم بذارین و صحبت کنین بهش وابسته میشین دیگه چه رسد به این که یه موج جدید بوده باشه که کلی اتفاق جدید هم با هم رقم زدین!
ولی خب براومدم از پسش! همونجوری که از پس طوفان های بدتر از اینم براومدم!
کیتی پری توی یکی از آهنگاش به اسم fire work میگه که: "جایی که طوفان به زندگیت میخوره همون جاییه که بعدش قراره رنگین کمان رو ببینی"
نمیگم که باید دوست داشته باشی حالت بد باشه!
نمیگم باید از این که حالت بده باید خوشحال باشی!
من این متن رو نوشتم که بهت بگم آقا جونه من!
اگر الان حالت بده و داری روزای سختی رو میگذرونی؛ مطمئن باش که تو همین مرحله ی طوفانی و چه بخوای چه نخوای بعدش قراره رنگین کمان قشنگی رو ببینی!
پس قوی باش؛ یه لیست از آرزوهات درست کن؛ با آدمای مثبت معاشرت کن و حرفاتو تو دلت نگه ندار!
مسیر جدید رو انتخاب کن، آدمای جدید رو به زندگیت راه بده و یه زندگی تازه رو شروع کن!
گذشته رو هم بنداز زیر پات ازش به عنوان یه سکوی پرتاب برای حالای خوبت استفاده کن و دیگه هیچ وقته هیچ وقته هیچ وقت به عقب نگاه نکن!
که اگر گذشته قرار بود چیز قشنگی برای ما داشته باشه دیگه گذشته نمیموند و تا همین امروز همراهمون میومد!
تو این مدت که با خودم بودم تا حالمو بهتر کنم؛ خوندن کتابای مختلف خیلی کمکم کرد به روال زندگی عادیم برگردم!
یه کتاب خیلی خیلی قشنگم خوندم که دلم میخواد یه پست دربارش بنویسم!
شما خوندینش؟
دوست دارین دربارش بنویسم براتون؟