جهان را چنین است آیین و شان
همیشه به ما راز دارد نهان
شاهنامه(؟)
همیشه از چیزای رازآلود خوشم می اومده،ژانر مورد علاقه فیلمم معمایی و رازآلوده.شاید همه طرفدار این ژانر فیلم نباشن اما همه انسان ها یه جورایی معما و پرده برداشتن از رازها رو دوست دارن.خود این "جذابیت چیزای رازآلود" مدتیه که واسم معما شده.اول از خودم می پرسم اصلا رمز و راز یعنی چی؟ یعنی چیزایی که نمی دونیم. چرا نادانسته ها اینقدر برای ما جذابن؟
چیز بعدی ای که به ذهنم می رسه اینه که این تنها چیزی نیست که در مورد نادانسته ها تو بایگانی ذهنم دارم.اونها باعث ترسن.ما از تاریکی می ترسیم چون نمی دونیم بین اون سیاهی مطلق چه چیزایی ممکنه منتظر ما باشن.
“The oldest and strongest emotion of mankind is fear, and the oldest and strongest kind of fear is fear of the unknown”
― H.P. Lovecraft
قدیمی ترین و قدرتمندترین احساسات بشر ترس است و قدیمی ترین و قدرتمندترین نوع ترس،ترس از نادانسته هاست.
ما از ندونستن می ترسیم.اون قدر که گاهی ترجیح می دیم که یه دروغ کامل داشته باشیم تا حقیقتی که پر از ندونستنه.به زمانی فکر می کنم که یکی پیدا شد بگه که جهان دور زمین نمی چرخه.جهان بعد از این حرف پر از ناشناخته ها بود.وقتی چنین باور بدیهی ای اشتباه باشه،دیگه به چی می شه اعتماد کرد؟
چه فرقی وجود داره بین نادانسته هایی که همراه با جذابیتن ،اونایی که دوست داریم سمتشون بدوییم و اونایی که مایه ترسن،اونقدر که گاهی ترجیح می دیم تظاهر کنیم وجود ندارن؟
و بعد ناگهان احساس می کنم جواب رو پیدا کردم.و اون طور که کارآگاه ها در فیلم های رازآلود موردعلاقم می گن:تمام مدت جلوی چشمم بوده.تصویر هایی که برای هرکدوم از پاراگراف ها انتخاب کردم.یکی مه آلوده و اون یکی تاریکی مطلق.
ما از تاریکی مطلق می ترسیم از ندونستن مطلق می ترسیم.ولی همین که یه شمع روشن شه و بخشی از حقیقت رو ببینیم،به همون راضی نمی شیم و بیشتر می خوایم.در واقع چیزی که مارو به سمت ندانسته ها می کشونه،اندک چیزیه که ازشون می دونیم.نیاز به دونستن بیشتره.رازآلود بودن یعنی یه عالمه ناشناخته که روی یه گوشه کوچیکشون کمی نور تابونده شده، یه کوه پوشیده شده با مه که فقط قلشو می تونی ببینی.
نظر شما چیه؟چرا ناشناخته ها اینقدر جذابن؟چرا کتابای رازآلود و هیجان انگیز دومین کتابای پرطرفدارن؟
و راستی به نظرتون اولین ژانر پرطرفدار چیه؟