"ای که مهجوری عشاق روا میداری، عاشقان را ز بر خویش جدا میداری"
شجریان میخواند و من به این فکر میکنم که دوران ما، اکنونی که در آن نفس میکشیم، به جز دوران جنگ، فاشیسم، ابولا و کرونا، دوران مهجوری عشاق و سلطه بیچون و چرای منطق ریاضیوار و صنعتی شدن عشق است.
اگر از نوستالژی و جایگاه سنتی سعدی، حافظ و صائب و این جور شاعرها چشم بپوشیم میبینیم که همین ستونهای ادبیات فارسی هم از منظر عشاق معاصر چندان مورد توجه نیستند.
دوران "دلبَری" و "دلرُبایی" پایان یافته و اکنون دوران "مخزن"ها است. دلبران و دلربایان اهل عشق بودند و عشقورزی و جلب نظر یار را در قامت هنر میدیدند که ختم به دلبری میشد. اما مخزنها محصول مدرنیته هستند و عشق و جلب نظر یار را را در قالب تکنیک به اوج رساندند و مخزنی را آفریدند، چیزی که در قواره فست فود است، سریع، سیر کننده، جذاب اما به دردنخور.
فرق این دو چیست؟ دلبری و دلربایی چون هنر است همیشه رد پایی پررنگ از جهان شخصی عاشق و معشوق را در خود دارد. در هنر خطا هم بخشی از اثر هنری است و گاه نقطه عطف آن.
اما در مخ زنی چنین نیست. مخ زنی تکنیک است و کمتر اثر شخصی در آن میبینید و مشکلش اینجا است که شما نباید اشتباه کنید چون اشتباه تکنیک را از کار میاندازد، حتی اگر کوچک و کم اهمیت باشد باز هم تکنیک خراب میشود و اشتباه در قامت خطایی سخت در برابر شما رخ مینماید.
امروز دوران دورانِ تکنیکهای سریع الجواب است. دوران شاعرهای سریع الجواب. دوران خوانندههای سریع الجواب.
کسی حوصله قیصر امینپور و شفیعی کدکنی و را ندارد. باید شاعر تلگرام باشی. تک بیتهای چاره ساز بگویی که هم عاشقانه باشد، هم عارفانه، هم اروتیک و هم با نمک. البته اروتیک و بانمک بودن به خودی خود کافی است.
کسی حوصله چند دقیقه ساز و آواز و صدای شجریان را ندارد. دوران تحریر و آواز و گوشه و دستگاه به سرآمده. باید دو_سه دقیقهای حرفت را بزنی تمام.
در جهانی که مخزنها رقصندههای بی چون و چرا آن هستند این دو_دو تا چهارتا است که جواب میدهد. چرتکه و ماشین حساب است که حکم میکند. دوران عشاق دلیر معادله خراب کن به سر آمده. دوران عشاق شب شکن گذشته.