قطرهای از تو ریخته به خاک خلقتِ دلم
وَ هر چه عقل سست شد شانه عشق محکم است
رام نمیشود دلم دست خودش نبود و نیست
پیش نگاه کردنت کوه تحملش کم است
یک نفس است تـا به توای تو همیشه دور و دیر
این دو سه گام آخری دست مـرا کمی بگیر
گذشتم از همه عالم به دیدن تو رسیدم
اگرچه دردکشیدهام در آسمان دلت از رهاییِ تو چشیدهام
حمزه کریم تباحفر