ناراحتم! چون میبینم حال "ایران" اصلاً خوب نیست...
روزها از پَسِ هم میرَن و من به کارگاه برنامهنویسی پُستمدرن نزدیک و نزدیکتر میشم. قراره در این دوره به دانشجویانِ ...؛ بُگذریم، چه اهمیتی داره!
چیزی که فعلاً ذهنم درگیرِ یادآوری شه به گذشتههای دور برمیگرده، جایی در یک شهرستانِ شُمالی. اون وقتا من ده-دوازده سالم بود، وقتی که اولین بار پشت یک سیستم کامپیوتری نشستم و بازیِ "قارچخور" کردم. بازیهامون اشتراکی انجام میشد. دوستی داشتم که مسئول کلیدهای جهتدار بود و یک دوست دیگهای هم SPACE میزد؛ من هم مسئول CTRL بودم، البته وقتهایی که اون قارچ جادویی خورده میشد و جناب "ماریو" قابلیت شلیک پیدا میکرد؛ در زمانِ بازی، سهم من از بقیه کمتر بود، ولی...
نکتهی خوشایند این ماجرا اینه که ما خوب عمل میکردیم و حسابی میخندیدیم، حسابی خوش میگذشت!
... و سالها گذشت و ماجرای مردم ما تغییر پیدا کرد. لپتاپ و موبایل و کامپیوتر به تعداد هر شخص (یا نهایتاً هر خانواده)، با بازیهای واقعیت مجازی (Virtual Reality) چیزی هست که در فیلمهایی مثل "ماتریکس" دیده بودم. وقتی به روزهایی مثل امروزی که دَرِش هستیم نگاه میکنم، کلمه مُدرن رو میشه برای هر مفهومی بکار بُرد. شاید بِگید خوبه، ولی من سُکوت میکنم...!
ما دُرون را بِنگَریم و حال را
بعدها، من و دوستانم بزرگ شدیم. دوستانم که سهم بیشتری از کیبوردِ کامپیوتری در بازیِ "قارچخور" داشتند، هنوز در حالِ بازی هستند. اگرچه جنسِ بازیهاشون تغییر کرده و بهروز شده، ماهیّت همان ست!
چون مُدِرنیته را خوار کُنی، از وَرای آن چیزی پَست بُرون خواهد آمَد، نامَش پَستمُدِرن
مُدِرنیته به کُلیّهی مفاهیم و ابزار و تجهیزاتی گفته شده که نو و بدیع هستند. ساخته شدهاند بلکه زمان کمتری را صرف انجام کاری کنیم، که بازده افزایش یابد، رشد بیشتر شود، خیر-رسانی بهتر و خدمات-رسانی کاملتر گردد. اما چه کردیم؟! ما یا از اینها استفاده نکردیم چون "ابزار شیطان بودند"، و یا استفاده ناصحیح کردیم. ما در خیلی چیزها عقب هستیم، که "داشتن حجاب" و یا نداشتن آن، در مقایسه با آنها اصلاً مسئلهی مهمی نیست.
ما نکتهی مُهمّی را هیچگاه نیاموختیم، یادِمان ندادند مُعلّمها، شاید دَستمُزدِشان کم بوده!
ما تفکّر را نیاموختهایم، حفظ کردهایم فقط! در دنیا زبانهای گویای بسیاری وجود داره که هر یک ویژگیای دارند. از طرف دیگر، زبانهای برنامهنویسی هم کم نیستند. اینها هم هر کدام ویژگی و هدفی دارند. روشهای مختلفی برای اندیشیدن، که مسئلهای را به گونهای متفاوت حل کنی، شاید سادهتر و یا شاید سریعتر؛
این روزها حالِ ایران خوب نیست. حکایتِ مردمیست که ابزار مُدرن را میشناسند، اما به پَستی استفاده میکنند. مغز دارند، اما استفاده کاملی نمیکنند. پول دارند و میتوانند خِیر برسانند، اما پَستترین کاربردش را انتخاب کردهاند، پسانداز!
چون مُدِرنیته را اَرج نِهی، از وَرای آن چیزی ناب بُرون خواهد آمَد، نامَش پُستمُدِرن
ما احتیاج به یک انقلابِ فکری داریم تا متفاوت بیاندیشیم. تا از بهترین ابزاری که علم در اختیارمون قرار داده، استفاده کنیم، سریعتر خیر-رسانی کنیم و کاملتر خدمات-رسانی!
تمام سعی خودم رو میکنم تا در کارگاه به دانشجویان این رو هم بگم.
پوریای 30 تیرماه 1397