قطعا سروش صحت و ستون تاکسی نوشت اش را توی روزنامه ها به یاد دارید. اصولا آیا جمع کردن یک ستون پاورقی به اسم کتاب کاری مناسب است؟ بله.
یک ایران این بنده خدا را می شناسند و البته اگر بخرند بخوانند یا علی بگویند و تا آخرش بروند تکرار خواهند کرد که بخشی از حال خوب فرهنگی با بودن پاورقی فرهنگی در جریان خواهد افتاد. ما باید به بازی و مسابقه ی غلط کتاب خوانی پایان دهیم. اینکه تو چقدر خواندی و مثلا از ونک به پایین فرهنگی شاید -مارسل پروست در ادبیات داستانی - یا فلسفه خوانی - هگل خوانی و یا چپ خوانی - آدورنو و مارکس خوانی - لوکاچ خوانی و خیلی از خوانی خوانیهای دیگر به شفای عاجل ما خواهد انجامید، قطعا درش تردید نیست. ولی از اهمیت پاورقی غافل نباشیم. پاورقی البته نباید باعث سیر شدن ما با این -جانک فود بشود. باید ذهنها در دانشگاه از هر نوعش طوری تربیت بشود که بتوانیم به اندازه ی کافی پرواز کنیم. دنیای اطراف خودمان را از یک منظر تاریخی ببینیم و به لحظه ی اکنون خودمان واقف شویم. بفهمیم حتما جوانی و فهمیدگی نیاز دارد نمایش دهد و بیان کند من 100 تا کتاب بیشتر از تو خوانده ام ولی متولی فرهنگی - ناشر و وزارتخانه و سیاستگذار، باید جریان را درست هدایت کنند تا ادبیات، فلسفه و جامعه شناسی و در کل علوم انسانی یک موجود ابتر باری به هر جهت و یک سنگ سنگین برای بلند نکردن و نزدند نباشند.
باید نظام آموزشی ما بفهمد دوران تنها آموختن از کتاب تمام شده است. مثل این شهرهایی که بدون هیچ راهکاری فقط شعار شهر بی زباله می دهند. زباله می شود گناه. فعل ناکامل. این جرم تولید زباله و کتاب نخواندن گریبان نسل ما را میگیرد. بنابر این مجبور است به جای زندگی کردن ، کتابهای بازاری را به اسم کائنات، روانشناسی، خودش ناسی مستقیم و در یک هفت آدم با شعوری بشویم آن هم با کتابهای بازاری به بیراهه و محصول استفاده غلط از رسانه ای به نام کتاب است.