ویرگول
ورودثبت نام
درباره خانم Y
درباره خانم Y
خواندن ۴ دقیقه·۲۰ روز پیش

یک من بهتر

دعوا کردیم یک دعوای نان و آبدار .البته برای ما که تا بحال دعوایی حاوی فحش و فصیحت نداشتیم؛ این که من تا آستانه گفتن بیشعور رفتم و منصرف شدم نان و آبدار محسوب می شود دیگر.

جدیدا ناراحت و عصبی که میشوم تپش قلب میگیرم و خب دست هایم هم طبق روال معمول شروع می کنند به نم دادن.

دو هفته پیش جشن تولدم را گرفتم جشن تولد ۳۱ سالگی و با این که دستاورد خاص و محسوسی در سی سالگی نداشتم خوشحال بودم چون خودم می‌دانستم که نامحسوس تغییر کرده ام.و همین تغییراتست که به مزاج آقای X خوش نمی آید.چون من قبلاً Y نبودم .یک X دیگر بودم و حالا که دم درآورده بودم، قد علم کرده بودم و برای خودم y شده بودم آقای X ناراضی بود .X عزیز من مثل اغلب مرد های ایرانی زنی دوست داشت که همیشه با نظراتش موافق باشد و خودش و علایقش را ابراز نکند.و خب Y سرکش تر، قاطع تر و جسورتر از نسخه قبلیش شده بود.

او تقصیری نداشت در کشور من تعبیر عشق غلط بود .زن ها آموخته بودند باید خودشان را فراموش کنند تا عاشق تر جلوه کنند.و مرد ها آموخته بودند زنی که خودش را نیز دوست بدارد رسم عاشقی نمی‌داند.

از دستاورد های دیگر اواخر سی سالگی این بود که من کارهای حال خوب کن زندگی ام را لیست کردم.وقتی مثل دیروز تجربه تلخی داشتم خودم به داد خودم می رسیدم .

دیروز بعد از تولدم که به لطف آقای X پنجاه درصد کیفش ناکوک شد؛ خودم حال خودم را خوب کردم .بگو چطور؟

از تپش قلب خوابم نمی برد یک قسمت اسکار دیدم (برنامه اخیر مهران مدیری).خیلی خندیدم و به نظرم تا حدودی کارساز بود اما هنوز ته مانده غم در وجودم جا خوش کرده بود .بخصوص وقتی آقای X را در خانه رویت می کردم قلبم تند تر میزد.

این شد که وقتی او از خانه برای یک جلسه کاری بیرون زد بعد از کلی این پا و آن پا کردن اولین باران پاییزی را جشن گرفتم و به پارک نزدیک خانه مان رفتم.میدانی چرا میگویم بعد از کلی این پا و آن پا کردن ؟ چون خوشحال بودن بدون رضایت قلبی شوهر را جایز نمیدانستم! او هنوز بخاطر بحث دیروز حالش به جا نبود بعد من بروم پارک و هوای مطبوع پاییزی را استنشاق کنم و خوش بگذرانم!چه غلط ها! من عادت کرده بودم حتی شادی ام را منوط به تایید کس دیگری کنم.ما زن ها همیشه در معرض قضاوت هستیم خب این از بچگی به ما آموخته شده که طوری رفتار کنیم که مبادا خاطر کسی آزرده شود، تنها خاطری که آزردگی اش مهم نیست خاطر مبارک خودمان است.بالاخره تصمیم گرفتم که به پارک بروم از غصه خوردن که بهتر بود.جاده پارک شلوغ و با نشاط بود بوی پاییز و باران در هم آمیخته بود .باران پاییزی ته مانده غم را از جان و تنم شست و هنگام رفتن به خانه از موسیقی بی کلام به هم نامهربونه هم آفت جونه فتانه رسیده بودم .یک پذیرش به شدت قری از اختلافم با او .البته که در وقت مناسب با هم برای حل و فصل اختلاف حرف خواهیم زد اما گام اول برگشتنم به روال عادی بود.وقتی به خانه برگشتم آنقدر حالم خوب بود که حتی با آقای X اخم و قهری نداشتم نه این که بخواهم مثل خیلی اوقات احساسم را سانسور کنم نه ، بلکه خود به خود همه احساسات منفی من محو شده بود و لبخندم جان گرفته بود.بله من در سی سالگی یاد گرفته ام وقتی حالم خوب نیست دستم را به زانو بگیرم یا علی بگویم بلند شوم و منتظر هیچ احدی برای حال خوبم نباشم.قبل تر ها اصلا و ابدا بلد نبودم.اصلا اینطور بگویم که افتضاح بودم.مثلا با فلانی بگو مگو داشتم یا اتفاق بدی برایم افتاده بود .بجای این که سعی کنم به روال عادی برگردم نمک روی زخم خودم میزدم و به روش های مختلف در حد مرگ غصه می خوردم.خانه پدری یک بار با پدرم بحثم شد و از اتفاق ماه رمضان بود و دم افطار من روزه بودم دم افطار که بحث بالا گرفت من قهر کردم و به اتاقم رفتم و خب هی شکم مبارک به خودش صابون میزد که اولیا محترم با سینی افطار جهت آشتی کنان می آیند و خب نیامدند که نیامدند . خب از مادر و پدر که مهربان تر و دلسوزتر نداریم.حتی آنها هم گاهی پیش می آید که از دنده چپ بلند شوند و نازت را نکشند .این شد که در آستانه سی سالگی آموختم که سلف لاوی بترکانم و برای تولد 31 سالگی یک قلب بزرگ روی میز دیزاین کنم به عشق خودم و حال خوب خودم.

به قول شاعر از کوزه همان برون تراود که در اوست.من زمانی میتوانم حال خوب و شادی را به دیگران هدیه دهم که شاد و خوب باشم .در انتها لیستی از حال خوب کن هایی که تاکنون کشف کرده ام قرار می دهم.

به امید حال خودبتان

دوستدار شما خانم Y

موسیقی، مدیتیشن ( من از سایت دارما برای مدیتیشن استفاده می کنم) ، حمام با آب گرم،سریال کمدی،پیاده روی در طبیعت و بین مردم، نوشتن، تمیز کردن خانه، استخر.


احساسات منفیماه رمضانمهران مدیریسی سالگیتوسعه فردی
علاقمند به هنر ، نگارش و هر آنچه که شادی را مهمان قلب انسانی کند.?وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنحیدن?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید