کودک درون، در حقیقت کودکی است که با خصایل کودکانه و پاک خود در درون همه افراد بالغ زندگی میکند. کودک شخصی است که شخصیت حقیقی خود را ابراز میکند و بدون هیچ ملاحظهای نیازها و حساسیتهای خود را در رفتارهایش بروز میدهد. او هیچگاه از گرسنگی، خواب آلودگی، پر بودن مثانه، دوست داشتن دیگری و … احساس خجالت نمیکند. کودک بدون هیچ ملاحظه و پرده پوشی، و در کمال معصومیت احساسات و نیازهای خود را با دیگران مطرح مینماید.
با کمی تأمل خواهید دید که هیچگاه کسی به کودکی که میگوید من گرسنه هستم، بیاعتنایی نکرده و یا به گفتار او شک نمیکند. کودک همیشه منبع خلاقیت، انرژی، شادمانی و احساس خوب است. زمانی را به یاد آورید که در کودکی و یا بزرگسالی خود، همبازی کودکان بوده اید. معمولا در هنگام بازی و تعامل با کودکان، گذر زمان حس نمیشود و تمام غم و غصههای روزمره (به صورت لحظهای) از خاطر فرد فراموش میشوند.
اما گذر زمان، غفلت.ها، بدرفتاریها، تنشها، تجارب تلخ روزگار، ملاحظات بزرگسالی و رفتارهای گزینشی باعث میشود که دیگر فرد بالغ (یعنی کسی که تنها از روی محاسبه و منطق با دیگران در تعامل است) توجه زیادی به احساسات درونی خود ننماید. این بی توجهیها، فراموشکاریها، جلوگیری از ارضای نیازهای کودکانه، انکار و نادیده گرفته شدنهای کودک درون، موجب کناره گیری و انزوا او خواهد شد. پنهان شدن کودک درون در فرد، به معنی بروز مشکلات شدید روحی مانند افسردگی، احساس نگرانی، ترس و اضطراب میباشد. فردی که کودک درون خود را گم میکند، خلاقیت بالایی نداشته و نمیتواند فرد هنرمند و شادی باشد.
همچنین بخوانید: روانشناسی، راهی برای بهبود زندگی
کودک درون فرد، درست مانند یک فرزند کوچک نیاز به تغذیه، بازی، دوست داشته شدن و شیطنت دارد. کودک خلاق، احساساتی، هنرمند و خیالپرداز درون هر فرد، که در طول زمان توسط خود او و محیط زندگیاش شکل گرفته، و کنترل شده است، همچنان به حالت اولیه خود در لایههای درونی وی وجود دارد. او که کودکی سرشار از انرژی، هیجان و شیطنت است، همیشه نیازمند آزادی و بازی است.
رشد و همزیستی با کودک درون، بزرگترین دارایی احساسی برای فرد محسوب میشود. کودک درونای که به او توجه کرده ایید و با آن مهربان بوده اید، میداند چگونه سرگرم باشد، چگونه از زندگی لذت ببرد و چگونه بازی کند. کودک درون به فرد کمک میکند تا در زندگی روزمره خود از لحاظ روانی احساس خستگی نکند و استرس او را کنترل خواهد کرد.
شما با توجه و مراقبت از کودک درونتان، در حقیقت یک دوست خوب، باوفا و مهربان برای خود ساخته اید. او خشکی و جدیت بیاندازه را از شما میگیرد، و شما را به یک انسان لطیف، مهربان، انعطاف پذیر و با اعتماد به نفس مبدل مینماید. به یاد داشته باشیم کوچولوی درون ما همیشه نیازمند مراقبت، حمایت، تأیید و شفاست.
همچنین بخوانید: روانشناسی کودک
دوران کودکی خود را به یاد آورید و باور کنید که کودک درونتان همان طفلی است که شما با او در خردسالی میزیستید. او همان توجهات و جملاتی را از شما انتظار دارد که روزگاری تشنه شنیدن آن بوده اید. اما امروز شما تنها والد، سرپرست و یار کودکتان هستید، پس سعی کنید هر روز به او بگویید:
حتی گاهی از او بابت بیتوجهیهای خود عذرخواهی کنید و بگویید از اینکه به تو آسیب رساندم، بیتوجهی کردم، تو را نادیده گرفتم، فراموشت کردم، بسیار متاسفم. من را ببخش که تو را همانگونه که بودی نپذیرفتم و میخواستم تا به سرعت رشد کنی و بزرگ شوی.
به او وعده بدهید که از این به بعد میتواند به شما اعتماد کند، و شما برای همیشه از او مراقبت خواهید کرد. به او قول دهید که از این پس می تواند خودش باشد.
کودک درون شما به شما برای رسیدن به سلامتی و رشد شخصیتی، و نیز دستیابی به شادی و لذت بیشتر در زندگیتان کمک خواهد نمود.
همچنین بخوانید: چگونه یک روانشناس خوب پیدا کنیم؟
از صمیمی شدن با دیگران میترسید و همیشه خود را پشت پردهها و حجابهای ظاهری پنهان میکنید، تا کسی از واقعیت درونی شما مطلع نشود.
کودک درون، همان کودکی فرد است که تا آخر عمر مسئول احساسات و ایجاد عواطف در او به حساب میآید. این بخش از درون فرد ارتباط مستقیمی با روح او دارد. هنر، خلاقیت، شادی، بازی و در یک کلام احساس خوب زندگی تنها با همنشینی با کودک درونمان میسر است. یکی از علل افسردگی، اضطراب، ناکامی و ضعف شخصیتی در افراد بزرگسال، قهر چند ساله ایشان با کودک درونشان است. برای درمان بسیاری از بیماریهای روحی و روانی، فرد باید تا با کودک درون خود آشتی نماید.