محمد قزلباش
محمد قزلباش
خواندن ۳ دقیقه·۱ ماه پیش

چرا تفکر سیستمی پایه‌ی تصمیم‌گیری محصول است؟

تفکر سیستمی
تفکر سیستمی


فرض کنید تغییری جزئی در رابط کاربری محصولتان اعمال کرده‌اید — به ظاهر بی‌اهمیت، اما تنها یک هفته بعد، تیم پشتیبانی زیر بار درخواست‌های کاربران قرار گرفته، نرخ تبدیل کاهش یافته و تیم فنی درگیر بررسی باگی شده که اصلاً وجود خارجی ندارد.

مشکل از آن دکمه نبود.
مسئله اصلی این بود که تصمیم‌گیری به‌صورت نقطه‌ای و بدون درنظر گرفتن تأثیرات سیستمی انجام شده بود.

در دنیای محصول، ما با سیستم طرف هستیم، نه با مجموعه‌ای از تسک‌های جداگانه.

سه سوالی که باید از خود بپرسیم:

  1. چرا برخی تصمیم‌هایی که در لحظه «درست» به‌نظر می‌رسند، در بلندمدت آسیب‌زا می‌شوند؟
  2. چرا برخی مشکلات تکراری، با وجود تلاش برای رفعشان، مجدداً بازمی‌گردند؟
  3. چرا با وجود تلاش زیاد تیم، محصول پیشرفت محسوسی ندارد؟

پاسخ همه این سوال‌ها در یک نکته کلیدی خلاصه می‌شود: تمرکز صرف بر اجزاء، به‌جای درک کلیت سیستم.

تفکر سیستمی چیست؟ (به زبان ساده)

یک تعریف ساده و کاربردی:

تفکر سیستمی یعنی تصمیم‌هایت را در بستر ارتباطات و وابستگی‌هایشان ببینی — نه به‌صورت مجزا و مستقل.

در فضای محصول یعنی:

  • هر ویژگی (Feature) صرفاً یک تغییر کوچک نیست، بلکه می‌تواند زنجیره‌ای از واکنش‌ها را در بخش‌های دیگر ایجاد کند.
  • لازم است قبل از تصمیم‌گیری، اثرات مستقیم و غیرمستقیم آن را شناسایی کنیم.

یک مثال واقعی از فضای KYC

یک محصول فین‌تکی تصمیم می‌گیرد روند ثبت‌نام کاربران را ساده‌تر کند.
برای بهبود نرخ ورود، مرحله احراز هویت (KYC) به بعد از ثبت‌نام منتقل می‌شود.
در مرحله اول تنها شماره موبایل گرفته می‌شود و تکمیل اطلاعات به بعد موکول می‌گردد.

نتیجه چه بود؟

✔ نرخ ثبت‌نام اولیه افزایش یافت — در نگاه اول موفقیت‌آمیز.
✘ اما نرخ تکمیل پروفایل به‌شدت کاهش یافت.
✘ تیم پشتیبانی با حجم زیادی از کاربران بلاتکلیف مواجه شد.
✘ پایگاه داده پر شد از کاربران نیمه‌فعال و ناقص.
✘ در نهایت نرخ فعال‌سازی واقعی حتی از قبل نیز پایین‌تر رفت.

تصمیمی که در ابتدا معقول به‌نظر می‌رسید، باعث شد فشار از یک نقطه برداشته و به نقاط دیگری وارد شود — بدون درنظر گرفتن تأثیرات سیستمی آن.

جمع‌بندی کلیدی:

تصمیم‌های محصولی صرفاً «اثر مستقیم» ندارند.
هر انتخاب، زنجیره‌ای از واکنش‌ها و پیامدها را به‌دنبال دارد؛ و اگر آن‌ها را نبینیم، هزینه‌اش را دیرتر اما سنگین‌تر خواهیم پرداخت.

چگونه دید سیستمی ایجاد کنیم؟ (راهنمای عملی)

پیش از هر تصمیم کلیدی در محصول، این سه سوال را از خودتان بپرسید:

  1. این تصمیم، چه بخش‌هایی از سیستم را تحت تأثیر قرار می‌دهد؟
  2. اگر سایر اعضای تیم هم همین تصمیم را بگیرند، چه وضعیتی ایجاد می‌شود؟
  3. این تصمیم در بلندمدت، چه چرخه‌هایی را فعال یا مختل خواهد کرد؟

لزومی ندارد تحلیل‌های پیچیده یا مدل‌سازی‌های سنگین انجام دهید.
کافی است بپذیرید که محصول یک سیستم زنده و پویا است.
و هر تصمیم، بخشی از این موجود زنده را تحریک یا تهدید می‌کند.

نتیجه‌گیری

محصولی که با نگاه سیستمی توسعه می‌یابد، صرفاً به «پاسخ امروز» اکتفا نمی‌کند.
بلندمدت فکر می‌کند، پایداری دارد و در مواجهه با پیچیدگی‌ها، کمتر غافلگیر می‌شود.

اگر هدف، ساختن محصولی مؤثر و پایدار است — نه صرفاً تحویل تسک — زمان آن رسیده که زاویه نگاه‌مان را تغییر دهیم.

💬 شما در تیم خود چگونه با این موضوع برخورد می‌کنید؟
آیا تاکنون تجربه‌ای داشته‌اید که یک تصمیم ساده، تأثیرات غیرمنتظره‌ای بر کل محصول گذاشته باشد؟
مشتاقم در نظرات، تجربه‌تان را بخوانم.

تفکر سیستمیمدیریت محصولتوسعه محصول
ذهنم بیشتر با دیتاها و رفتارها درگیره تا با ترند و حرف اضافه. تمرکزم روی ساخت چیزاییه که واقعا کار می‌کنن، نه فقط دیده می‌شن. فعال در حوزه فین‌تک، علاقه مند به دنیای غیرمتمرکزها
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید