۱- مفهوم «قتل» در قرآن به صورت استعاره استعمال شده است؛ در آیهی ۲۹ سورهی نساء میخوانیم:«داراییهایتان را در میان خویش به ناحق و جز در تجارتی که مورد رضایت طرفین باشد، مخورید و اینچنین خود را مکشید».
۲- مفهوم «تقتیل» نیز در قرآن به صورت استعاره استعمال شده است؛ در سورهی اعراف پس از آنکه موسی بر جادوگران چیره میشود و فرعون، ساحران را کیفر میدهد، گروهی از سران قومش به او اعتراض میکنند چرا موسی و قومش را رها کردهای که زمین را به فساد بکشند؟ فرعون در آیهی ۱۲۷ پاسخی میدهد که در آن از «تقتیل» استفاده شده است. ترجمهی آقای ابوالفضل بهرامپور از این عبارات آشنا چنین است:«… سَنُقَتِّلُ أبنائَهُم ونَستَحيي نِسائَهُم وإنّا فوقَهُم قاهرون…- سران قوم فرعون گفتند: آيا موسى و قوم او را وا مىگذارى كه در زمين فساد كنند و تو و خدايانت را واگذارد؟ گفت: به زودى پسرانشان را مىكشيم و زنانشان را زنده مىگذاريم كه بىترديد ما بر آنان تسلط داريم». همانطور که میبینیم موضوع «تقتيل أبناء و إستحياي نساء» که در این آیه آمده، پس از تولد موسی و در میانهی عمر اوست و دیگر دلیلی برای کشتن پسربچگان وجود ندارد. تمام این عبارت همانطور که در ترجمه نیز منعکس شده، استعاره از تسلط قهرآمیز فرعون به قوم خود است نه لزوما کشتن کسی.
۳- مفهوم «ید» و «قطع ید» نیز در قرآن به صورت استعاره استعمال شده است؛ مثلا در «تَبَّت يدا أبيلَهب- بریده باد دو دست آن آتشافروز (۱۱۱:۱)» و «دست خداوند بالای دست آنهاست (۴۸:۱۰)».
۴- اگر کسی [به غلط] اصرار داشته باشد همچون فقها از ترجمهی تحت اللفظی قرآن حکمی استخراج کند، شواهد بالا نشان میدهند آیات حاوی امر به «قتل»، «تقتیل» و «قطع ید» میتوانند لزوما به معنای دستور سلب حیات شخصی و قطع اعضای بدن افراد نباشند؛ حتی در مورد دزدان (۵:۳۸). بلکه مثلا میتوانند پیشنهاداتی استعارین برای سختگیری و سلب دسترسیهای اجتماعی و ممنوعیت مبادله و مالکیت و ریاست باشند.
۵- نگارنده هیچگاه آقای ابوالفضل بهرامپور را از نزدیک ندیده اما همیشه ترجمهی ایشان را یکی از ترجمههای قابل اعتنای قرآن میدانسته است. گرچه پیشتر از آن باور دارد متأسفانه قرآن بهسان حافظ، سخت ترجمهناپذیر است. به گمان من آقای بهرامپور یک فرد سیاهدل یا سیاستباز نیست، بلکه فقط سخنگوی عدهای از مفسران حقیقت است که:
الف) متن مقدس را شریک حقیقت میدانند.
ب) متن مقدس را حقیقیتر از خلقت میدانند.
ج) ترجمهی متن مقدس را کاملا ممکن میدانند.
د) وجود هرگونه استعاره و مجازی را در متن مقدس، منافی فهم عرفی میبینند و معنای ظاهری آن را حجت تلقی میکنند.
هـ) اعتبار ترجمهی متن مقدس را با اعتبار متن مقدس برابر میدانند.
و) ترجمهی خود را از متن مقدس، ترجمهی صحیح میدانند و ترجمههای رقیب را ترجمههای باطل.
ز) به خود حق میدهند بر اساس ترجمهی متن مقدس، خلایق الهی را لگدمال کنند.
تک تک این گزارهها غلط و هر کدام مستقلا مرگآور هستند؛ نه مرگ تن که مرگ جان. و میتوان اثبات کرد قرآن اساسا برای مبارزه با این معجون زهر آمده است. در این میان آقای ابوالفضل بهرامپور، فقط بدون لکنت چیزی را به زبان آورده است که بند به بند در مدارس علمیهی همهی مذاهب فقهی تدریس و تلقین و به شیوهی ارسطویی اثبات میشود.
۶- این روزهای تلخ به یاد این آیه بودم که:«ای پیامبر! وقتی زنان با ایمان نزد تو آیند تا با تو پیمان ببندند که به خدا شرک نورزند و دزدی و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و طفل خود را به دروغ به کسی غیر از پدر اصلیاش نبندند و در هیچ کار پسندیدهای از تو سرپیچی نکنند، با آنان پیمان ببند و از خدا برای آنان آمرزش بخواه؛ زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است (۶۰:۱۲)». سه نکته در این آیه بسیار عجیب است:
اول) ایمان این افراد پیش از پیمان بستن با پیامبر(ص) به رسمیت شناخته شده است.
دوم) مفاد پیمان آن است که در هیچ کار «پسندیدهای» از پیامبر(ص) سرپیچی نکنند، نه «هر» کاری.
سوم) حق «زنان» مؤمن برای تشخیص کار «پسندیده» تا حد سرپیچی کردن از امر پیامبر(ص) به رسمیت شناخته شده است.
«و چون كار بسيار زشتى كنند، مىگويند: پدران خود را بر آن يافتيم و خدا ما را بدان فرمان داده است. بگو: مسلما خدا به كار زشت فرمان نمىدهد، آيا چيزى را كه نمىدانيد به خدا نسبت مىدهيد؟ (۷:۲۸- ترجمه: ابوالفضل بهرامپور)»