ویرگول
ورودثبت نام
یادداشت‌های قرآنی
یادداشت‌های قرآنی
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

آیا قرآن گفته است مردان سرپرست زنان‌اند؟ [بخش دوم: تفسیر و بررسی سخن‌ورانه]

تذکر:

الف) لطفا ابتدا بخش اول یادداشت را که مربوط به ترجمه‌ی تحت اللفظی این آیه است بخوانید.

ب) ترجمه‌ی فارسی آیات به واسطه‌ی ترجمه‌ناپذیر بودن قرآن، هرگز نمایندگان خوبی برای متن عربی نیستند.


۱- در آیه‌ی ۳۴ سوره‌ی نساء می‌خوانیم:«مردان از رهگذر برتری خداداد و بخشش از دارایی‌شان، پاسدار زنان‌اند.- الرِّجالُ قَوّامونَ علیٰ النِساءِ بِما فَضَّلَ اللهُ بَعضَهُم علیٰ بَعضٍ و بِما أنفَقُوا مِن اموالِهِم (۴:۳۴)». کلید فهم این آیه عبارت «برتری خداداد» است. «برتری خداداد- ما فَضَّلَ الله» چیست؟ در آیه‌ی دیگری از همین سوره این «فضل» توضیح داده شده.


۲- در آیه‌ی ۵۴ همین سوره می‌خوانیم:«آیا به مردم به خاطر برتری که خداوند به آنان ارزانى داشته حسد مى‌برند كه ما به خاندان ابراهيم کتاب و حكمت داديم؟- أم يَحسُدُونَ النّاسَ علیٰ ما آتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ فَقَد آتَيْنا آلَ إبراهيمَ الكتابَ و الحِكمَةَ (۴:۵۴)». پس جنس فضل الهی «الکتاب» و «الحكمة» است. تمایز «مردان» و «زنان»، برخورداری از «الکتاب» و «الحكمة» است. چنین است که مردترین مردان، در این تعریف، خود خداوند است که در سوره‌ی رعد می‌فرماید:«مادر [و سرچشمه‌ی] “الکتاب” نزد اوست.- عِندَهُ اُمُّ الكِتَابِ (۱۳:۳۹)».


۳- در «دوقلو- مثنا»ی ساختاری آیه‌ی ۳۴ نساء، باز هم در سوره‌ی رعد، به جای اسم مبالغه‌ی «قوّام» از لفظ مفرد «قائم» در کنار حرف اضافه‌ی «علیٰ» استفاده شده است. این آیه نیز تأیید می‌کند که مردترین مردان، خداوند و منظور از زن، عنصر زنانه‌ی نفس است:«او پاسدار هر جانی است- هُوَ قائمٌ علیٰ کلِّ نفس (۱۳:۳۳)». پس در سوره‌ی نساء سخن از برتری خدادادی کتاب‌داران و حکمت‌دانان بر بی‌کتابان و حکمت‌نایافتگان و لزوم پاسداری گروه اول از گروه دوم است که از آنان به مردان و زنان تعبیر شده. و در سوره‌ی رعد خود خداوند به عنوان بزرگ‌ترین کتاب‌دار و حکمت‌دان، تنها مرد جهان و پاسدار همه‌ی نفوس که عنصری زنانه هستند، معرفی می‌شود.


۴- «دوقلو- مثنا»ی درون‌سوره‌ای عبارت «قائم علیٰ» که در آیه‌ی ۳۴ نساء به کار رفته، آیه‌ی ۱۳۵ همان سوره است که:«كونوا قَوّامينَ… علیٰ أنفُسِكُم (۴:۱۳۵)» و عینا مطابق تعبیر زن به نفس در بند بالاست. ساختار بلاغی متون سامی بر خلاف متون یونانی، بر اساس توالی نیست بلکه بر مبنای تقارن است. به آن ساختار خِیایی[۱] می‌گویند. طبق ساختار خیایی بلاغت است که وقتی در فاصله‌ی حدود ۴۰ آیه از ابتدای سوره عبارت «قَوّامونَ علیٰ (۴:۳۴)» به کار می‌رود در فاصله‌ی حدود ۴۰ آیه از انتهای سوره نیز عبارت «قَوّامينَ علیٰ (۴:۱۳۵)» می‌آید.


۵- دو پایانه‌ی «دوقلو- مثنا»ی «إنَّ اللهَ كانَ بِكُلِّ شَیءٍ عَليما» و «إنَّ اللهَ كانَ علیٰ كُلِّ شَيءٍ شَهيدا» در آیات متوالی ۳۲ و ۳۳ نساء و ۵۴ و ۵۵ احزاب عینا تکرار شده‌اند و جای دیگری از قرآن وجود ندارند و این دو بافت را کاملا به یکدیگر پی‌وند می‌زنند. در آیه‌ی ۵۳ احزاب می‌خوانیم:«ای اهل ایمان جز با اجازه وارد خانه‌های پیامبر نشوید… و هنگامی که از همسران او چیزی خواستید، از پس پرده بخواهید.- یا أيّها الذين آمنوا لا تَدخُلُوا بُيوتَ النَّبيِّ إلا أن يُؤْذَنَ لَكُم… و إذا سَألْتُمُوهُنَّ مَتاعًا فَسئَلُوهُنَّ مِن وَراءِ حِجابٍ (۳۳:۵۳)». در این بافت، صحبت از تکلم با همسران پیامبر «از پس پرده- مِن وَراء حِجاب» است. عبارت «دوقلو- مثنا»ی «مِن وَراء حِجاب» را در آیه‌ی ۵۱ سوره‌ی شورا می‌یابیم که:«هیچ بشری را نسزد که خدا با او سخن گوید، مگر از راه اشارت یا از پس پرده- ما كانَ لِبَشَرٍ أن يُكَلِّمَهُ اللهُ إلا وَحيا أو مِن وَراءِ حِجاب (۴۲:۵۱)». پس ما این‌جا به سه مفهوم مواجهیم:

(۱) مرد یا صاحب «فضل» و «الكتاب» و «الحكمة»

(۲) خود «ما فضّل الله» یا «أزواج النّبي» یا «الكتاب» یا «الحكمة» که تكلم با او جز «از پس پرده- مِن وَراء حِجاب» ممکن نیست.

(۳) زن یا «نفس» فاقد «الكتاب» و «الحكمة»

یکی از همسران پیامبر که در خانه‌های او می‌زیند و اجازه دارند تنها از پس پرده، اشارت‌های خداوند را با مؤمنان در میان بگذارند و آبستن «اشارت- وَحی» خداوندی و همان «فضل الله» یعنی فاصله‌ی مردانگی تا زنانگی‌اند، قرآن است. قرآن یکی از همسرانی است که طبق آیه‌ی ۶ همین سوره «مادر مؤمنان‌اند- أزواجُهُ أمّهاتِهِم (۳۳:۶)» اما طبق آیه‌ی ۴۰ «محمد پدر هیچ‌یک از شما نیست و تنها پیام‌آور خداست- ما كانَ محمّد أبا أحَدٍ مِن رِجالكُم و لكِن رَسول الله (۳۳:۴۰)». همسران اهل خانه‌ای که طبق آیه‌ی ۳۲ و ۳۳ همین سوره «خداوند می‌خواهد شما اهل خانه را از پلیدی‌ها دور کند و پاک گرداند- يا نِساءَ النَّبيِّ… إنما يُريد اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهلَ البَيْتِ و یُطَهِّرَكُم تَطهيرا (۳۳:۳۳)».


۶- سوره‌ی نساء و رعد و احزاب هر سه جزء سوره‌های متقدم مدنی هستند و با فاصله‌ای کم و حتی شاید به صورت متداخل نازل شده‌اند. جمله‌ی پیشین، مبتنی بر چینش مشهور تئودور نولدکه در کتاب Geschichte des Qorâns (1860) از ترتیب تاریخی نزول است که طبق گزارش‌های تاریخی میراث خود مسلمانان انجام شده. گرچه بر اساس تقسیم‌بندی جدید و زبان‌شناسانه‌ی مارک دوری در کتاب The Qur'an and Its Biblical Reflexes (2018)، سوره‌ی رعد و احزاب در دوره‌ی متقدم و سوره‌ی نساء در دوره‌ی متأخر الهیاتی قرآن واقع می‌شود.


۷- چنان‌که در این دو یادداشت دیدیم، آیه‌ی «الرِّجالُ قَوّامون علی النِساءِ (۴:۳۴)» نه‌تنها نمی‌تواند دست‌آویز و بهانه‌ی قیومیت مرد بر زن قرار گیرد، بلکه جز در لایه‌ی ترجمه‌ی تحت اللفظی که ویران‌گر مقصود گوینده است، اصولا ربطی به زن و مرد ندارد! و تنها بیانی ادبی از مسئولیت صاحبان حکمت در قبال اسیران نفس و لزوم بخشش از مال و جان در راه پاسداری از ایشان و ارتقائشان است.


—————————


پی‌نوشت:

الف) دوست مرحوم ما، مصطفی، کم‌تر از یک سال پیش مدام اصرار می‌کرد بخش دوم این یادداشت را بنویسم و من پشت گوش می‌انداختم. این یادداشت را تقدیم می‌کنم به او که امیدوارم مهمان مهر پروردگار باشد.

ب) این آیات به‌ویژه آیه‌ی ۵۳ سوره‌ی احزاب برای من یادآور فراز درخشانی از کتاب فیه ما فیه مولاناست که در ادامه جداگانه می‌گذارم.


قرآن همچو عروسی است. با آن‌که چادر را کشی، او روی به تو ننماید. آن‌که آن را بحث می‌کنی و تو را خوشی و کشفی نمی‌شود [از] آن [رو] است که چادر کشیدن تو را رد کرد و با تو مکر کرد و خود را به تو زشت نمود، یعنی [گفت:]«من آن شاهد [هرجایی] نیستم». او قادر است به هر صورت که خواهد بنماید. اما اگر چادر نکشی و رضای او طلبی، بروی کِشت او را آب دهی، از دور خدمت‌های او کنی، در آن‌چه رضای اوست کوشی بی‌آن‌که چادر کَشی، به تو روی بنماید. و اهل حق را طلبی که «به بندگان من پیوند و به بهشت من در آی- فَادْخُلِي فِي عِبَادِي و اُدْخُلِي جَنَّتِي (۸۹:۲۹-۳۰)». حق تعالی به هرکس سخن نگوید – همچنان‌که پادشاهان دنیا به هر جولاهه [پارچه‌باف] سخن نگویند. وزیری و نایبی نصب کرده‌اند، ره به پادشاه از او برند. حق‌تعالی هم بنده را گُزید تا هر که حق را طلب کند در او باشد و همه انبیا برای این آمده‌اند که ره جز ایشان نیستند.


فیه ما فیه، بخش ۲۵۲، شرط دریافت اسرار قرآن



قرآننظام استعاراتساختار خیاییزبان دینزنان
متن تن معناست و موضوع این یادداشت‌ها قرآن «به‌سان متن»؛ چنان‌که کار پزشک، انسان «به‌سان تن» است. پزشک نمی‌نگرد که صاحب این تن نیکوکار است یا بدکار. تنها پیکر را پاس می‌دارد و درمانی می‌جوید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید