تذکر: در ترجمهی آیات، برخی کلمات داخل “” گذاشته شدهاند. ترجمهی این کلمات بهتنهایی بحثهایی مستقل است و به همین علت در این یادداشت از عین عربیشان استفاده شده.
۱- برای واژگان «عربی» و «اعجمی» دو معنا ذکر شده است: ۱) عربی به معنای یک زبان طبیعی از شاخهی زبانهای سامی و اعجمی به معنای زبانهای طبیعی دیگر. ۲) عربی به معنای کلام رسا و روان و اعجمی به معنای کلام نارسا و نامفهوم حتی داخل زبان طبیعی عربی.
۲- در آیات ۱۹۳ تا ۱۹۹ سورهی شعرا، با ترجمه طبق معنای اول، میخوانیم:«”الروح الأمین” «آن» را بر دلت “نازل” کرد تا یکی از بیمدهندگان به زبان واضح عربی باشی، در حالی که «آن» در کتابهای نخستین کسان نیز هست. آیا همین که علمای بنی اسرائیل به «آن» علم دارند نشانهای برای ایشان نیست؟ اما اگر «آن» را بر برخی غیرعربزبانها “نازل” کرده بودیم و او «آن» را برایشان میخواند، «آن» را باور نمیکردند پس «آن» را به این شیوه به دلهای بدکاران فرو کردیم.- نَزَلَ بِه الرّوح الأمينُ علیٰ قَلبِكَ لِتَكونَ مِنَ المُنذِرينَ بِلِسانٍ عَرَبيًّ مُبينٍ و إنَّهُ لَفي زُبر الأوّلينَ أوَلَمْ يَكُن لَهُم آيَةً أنْ يَعلَمَهُ عُلماءُ بَني إسرائيلَ وَلو نَزَّلناهُ علیٰ بَعضِ الأعجَمينَ فَقَرأهُ عَلَيهِم ما كانوا بِهِ مؤمِنينَ كَذلِكَ سَلَكناهُ في قلوبِ المُجرِمينَ (۲۶:۱۹۳-۱۹۹)». در این ترجمه از آیه، پیامآور قرآن تصریح میکند اگر درست همان چیزهایی که بر دل محمد(ص) باریده است، بر دل یک فرد غیرعربزبان باریده بود و آن فرد همان چیزها را به زبانی غیر عربی با عربزبانها در میان میگذاشت، به آن «باور- إیمان» پیدا نمیکردند، پس برای فرو کردن آن چیزها به دل عربزبانان، قلب محمد(ص) را که عربزبان بود برای باراندن برگزید. چون همزمان همان چیزها در کتابهای پیشین نیز بود و علمای بنی اسرائیل از آن باخبر بودند اما برای ایمان آوردن عربزبانان کافی نبود. چنانکه در آیهی ۹۴ سورهی یونس میخوانیم:«اگر دربارهی آنچه بر تو “نازل” کردیم شک داری از کسانی که پیش از تو “الکتاب” را میخواندند بپرس.- فَإن كُنتَ في شَكِّ مِمّا نَزَّلنا إليكَ فاسألِ الذينَ يَقرَئونَ الكتابَ مِن قبلِك (۱۰:۹۴)». که نشان میدهد محمد(ص) اجازه داشته درستی آنچه را در دلش مییافته با «أهل الكتاب» پیش از خود اعتبارسنجی کند. مثل دو ترجمه از یک متن سوم که میتوانند به وسیلهی همدیگر سنجیده شوند. پس طبق معنای اول، پیامآور قرآن این موضوع را مطرح میکند و محترم میشمارد که جوامع انسانی به متونی در زبان غیر مادریشان خو نمیگیرند و باور نمییابند و «همان چیزها» باید بر دل یکی از همزبانان ایشان ببارد تا بتواند در دل ایشان نیز فرو رود.
۳- ترجمهی همان آیات طبق معنای دوم عبارت است از:«”الروح الأمین” «آن» را بر دلت “نازل” کرد تا یکی از بیمدهندگان به زبانی رسا و واضح باشی، در حالی که «آن» در کتابهای نخستین کسان نیز هست. آیا همین که علمای بنی اسرائیل به «آن» علم دارند نشانهای برای ایشان نیست؟ اما اگر «آن» را بر برخی کژسخنان “نازل” کرده بودیم و او «آن» را برایشان میخواند، «آن» را باور نمیکردند پس «آن» را به این شیوه به دلهای بدکاران فرو کردیم. (۲۶:۱۹۳-۱۹۹)». در این ترجمه از آیه، پیامآور قرآن تصریح میکند اگر درست همان چیزهایی که بر دل محمد(ص) باریده است و او آنها را به زبانی رسا بیان کرده، بر دل کسی میبارید که نمیتوانست آن را شیوا بیان کند، کسی به آن «باور- إیمان» نمییافت. پس طبق معنای دوم، پیامآور قرآن این موضوع را مطرح میکند و محترم میشمارد که جوامع انسانی به متون غیر شیوا خو نمیگیرند و باور نمییابند و «همان چیزها» باید بر دل انسانی سخنور ببارد تا بتواند در دل مردمان نیز فرو رود.
۴- اگر معنای اول را بپذیریم، پیامآور قرآن، تنها تصدیق کرده است که بیمدهندهی هر قوم باید به زبان طبیعی آنان سخن بگوید. چنانکه معنای تحت اللفظی آیهی ۱۴:۴ نیز به این موضوع اشاره دارد. و اگر معنای دوم را بپذیریم، باید بگوییم پیامآور قرآن پا را از این فراتر گذاشته و حتی در یک زبان طبیعی، شیوایی را نیز تعیینکننده دانسته و آن را ملاک سخن بیمدهندگان میداند. و تصدیق میکند اگر پیامآوری گنگ سخن بگوید مردم به او باور نخواهند یافت، تا چه رسد به آنکه در یک زبان طبیعی دیگر سخن بگوید که برای گویشوران زبانهای دیگر در منتهای ابهام است و پیامآور و مخاطبان را درگیر همان وضعیتی میکند که علمای بنی اسرائیل در رابطه با عربزبانان اطراف خود داشتهاند. جای بسی خوشحالی است که پیامآور قرآن در هیچکدام از این دو احتمال معنایی، توقع نداشته کسی به بیمدهندهای در زبان غیرمادری خود ایمان پیدا کند.