raziye
raziye
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

نامه ی 1

بابا لنگ دراز عزیزم سلام !

این نامه را برایتان نوشته ام تا بگویم حال من خوب است ! نه از آن خوب ها که فقط به حرف خوب باشد ، نه حال من خوبِ خوب است ..و مدام تکرار می کنم خدایا شکرت!! راستش هیچ اتفاق جدیدی نیافتاده که برایتان تعریف کنم .اما دیگر به گذشته نگاه نمی کنم و حرف ها توی سرم هجی نمیشود. میدانی بابا لنگ دراز ِمن،!

گاهی دلم میخواهد تو را از رویاهایم بیرون بکشم و دستت را بگیرم و بگویم دیدی خدا به قولش عمل کرد! بالاخره آدم های خوب زندگی من را سر راهم قرار دادحال من خوب است چون آدم های خوبی به زندگی ام آمده اند، آدم هایی که عشق را به من آموختند! بخشش را! مهربانی را!

موهایم کمی بلند شده و از حالت پسرانگی درآمده!اولین بار است که میبینم مادرم خوش حال است که دست به موهایم نزده ام دوباره ! کابوس های شبانه ام تبدیل شده به خواب های خوب، خواب های با چادر سفید گل گلی ، خواب هایی که مدام خبر از این می دهد که من همه را بخشیده ام و دیگر هیچ چیز ذهنم را آزار نمی دهد. حتی دعواهای بی سر و ته، حتی غر غر کردن های اطرافیانم !

هنوز روز های خوب ِ خوب نرسیده اما من مدام می گویم خدای مهربان من دوستت دارم ! .......

میدانی هنوز هم دغدغه ی گران شدن بستنی و قند و روغن و برنج و گوشت و پوشاک ،دغدغه ی قبض های پی در پی آب و برق گاز دغدغه ی قسط های ماهیانه را دارم اما حالم خوب است . شاید چون عمیقا درک کرده ام که خدا هنوز هوایم را دارد . درک کرده ام که روزی ،مقرر شده است و میرسد آن چیز که لیاقت آن را دارم ! شاید چون به تقدیر ایمان آورده ام ، این دغدغه ها دیگر حال خوبم را بهم نمیزد .

حال من خوب است. چون تصمیم گرفته ام فقط به خوب ها و خوبی ها فکر کنم .

میبینی چقد خوب شده است این حال !! دوباره میخندم و در تمام مهمانی ها شرکت می کنم. دوباره خط لبخند روی صورتم نمایان شده و من انگار خیلی جوان تر شده ام.



#جودی-دختری که میخندد

داستانخودشناسی
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید