ویرگول
ورودثبت نام
رها فهیمی
رها فهیمی
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

ادامه‌ی داستانِ نوشتن من

به مسابقه‌ی انشاء نویسی نرسیدم، یعنی زمانش تموم شده بود و دیگه انشاء منم نفرستادن. از اون زمان توی هر مسابقه‌ی انشاء نویسی شرکت می‌کردم، در حد منطقه هم رتبه می‌آوردم ولی خب یه عده‌ای همیشه هستن که برای اسکیل‌های بزرگ‌تر اونارو انتخاب می‌کنن :)) درست مثل مسابقه‌ی انتخابی وزن 78 کیلو کشتی. کسی که می‌شناسن و از بند "پ" برخورداره خب به من ترجیح داده میشه! حالا اگر من شاهکار ادبی هم نوشته بودم دیگه فرقی نمی‌کرد سوگلی بجای من می‌رفت. البته یکبار هم که راه پیدا کردم توی مرحله‌ی حذفی و با قرعه کشی حذف شدم :)) . چقد قصه می‌خوردم! البته بی‌فایده هم نبود. اینکه امروز شاید بیشتر از همه‌ی اون آدمای انتخاب شده کتاب خوندم یا جمله نوشتم یا ترجمه کردم برام لذت بخش تره!


اگر از اول انسانی می‌خوندم بهتون قول می‌دم که الان کتاب سوم توی تجدید چاپ هفدهم بود! اما خب مثل همیشه که انتخاب دست من نبود، این سیاهچاله‌ی تجربی منو بلعید. خنده دار بود نصف کلاس زبان فارسی و ادبیات می افتادن من نمره‌ی کامل می‌گرفتم ولی همینجوری در برابر تغییر مقاومت می‌کردم. آمال و آرزوهای من فقط یکشنبه‌هایی بود که ادبیات داشتیم. من همونموقع وبلاگ نویسی رو شروع کردم ولی نه به اون معنی خاص که بهش می‌گن "بلاگ". فقط می‌نوشتم هیچ سیری نداشت. تب وبلاگ نویسی اونموقع به قدری داغ بود که سیاره‌ی ونوس روش نمی‌شد بگه منم هستم!

من همیشه فکر می‌کنم، نویسنده‌تر از من به دنیا نیومده!

اینقدر اعتماد بنفس کاذب دارم! اما خب همین هم باعث شده دنبالش باشم. هرچقدر مچ درد بگیرم یا سردرد، یا آدم‌های دور و برم بگن هیچ پولی توی این کار نیست اما من راهشو پیدا کردم و می‌کنم!


سال 94 به شدت از پشت کنکور موندن در عذاب بودم، دلم یه چیزی می خواست ورای کتاب و تست، دنبال کار گشتم. البته توی این تصمیم تولد یکی از دوستانمم بی تاثیر نبود، خب خرید هدیه با دست و بال باز خیلی بهتره! سایت‌های کاریابی رو زیر و رو می‌کردم. اولین تجربه‌ی من بود که بخوام کار کنم و این برای بقیه یکم دیر هضم بود.

توی پست بعدی می‌فهمید چطور تونستم اولین کارم رو بگیرم و اون کار به کجا رسید...


فریلنسرنویسندگیتولید محتوانویسندهنوشتن
به معنای واقعی یک پشت کوهی، از پشت کوه‌های البرز - علاقمند به نوشتن - خودِ مَن. امیدوار و امیدوار و امیدوار...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید