هرچقدر ادعا کنیم که شبکههای اجتماعی و تلویزیونهای اینترنتی همهی زندگی مارو گرفته باشن اما باز هم این کلماتن که قدرت ماورالطبیعه ای دارن. درسته که دیدن ویدئو خیلی سادهتر از خوندن متن و مقالهست اما کیه که موقع خواب فکر نکنه؟ کیه که با خودش حرف نزنه؟ بالاخره این کلمات هستن که مامن آرامش انسانن. حالا چرا این پست اینقدر خودمونی شده، چون داشتم فکر می کردم این حوزه ی نوشتار چقدر داره مهجورتر (!) میشه، تا قبل مهجور بود و امروز خیلی مهجورتر شده، کلمه ای بهتر از مهجور براش پیدا نکردم.
مهجور
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) دور افتاده ، جدا افتاده.
دقیقا و تحقیقا کسی که تمام روز با کلمات سر و کار داره جمجمه ای پر از کلمات داره، کلماتی که مثل دونه های ذرت در حال انفجارن. این آدما ویرِ نوشتن دارن، اونقدر که می تونن از هر فکری که توی سرشون هست ده تا داستان جنایی و درام دربیارن.
کاملا تجربی فهمیدم کسی که زیاد حرف میزنه این ویر نوشتن رو نداره، بر عکس هر چی ساکت تر میزان ذوق بالاتر و دونه های ذرت نمکی بیشتر! ساده ست کسی که زیاد حرف میزنه کلماتی برای روی کاغذ آوردن نداره همشو مصرف کرده، مثل اسنیپری که دیگه تیری برای شلیک به هدف متحرکش نداره! کم حرف بزنیم بیشتر بنویسیم.
ویر گرفتن
(گِ رِ تَ) (مص ل .) (عا.) هوس شدید به چیزی کردن.
ارزش وجودی نوشتن خیلی بیشتر از اون چیزیه که فکرشو می کنید، نوشتن عملی اختیاریه یعنی هیچکس نمیتونه مجبورتون کنه چیزی که نمیخواید رو بنویسید، میشه گفت نوشتن تنها جایی توی این دنیاست که همه چیزش دست خودتونه. کافیه که ویرِ نوشتن رو توی خودمون بیدار کنیم!