دوری بین ما
هم تلخه…
هم عجیب شیرینه.
تلخه چون نبودنت مثل زخمیه که هر روز بیشتر میسوزه،
و شیرینه، چون همین دوری
دلمو میکِشه سمت لحظهای که قراره دوباره ببینمت.
میدونی؟
من فقط نمیگم که دلتنگم،
من دارم این دلتنگی رو
با تمام وجود زندگی میکنم…
مثل بیماری که میدونه وقت زیادی نداره،
اما به جای غصه،
ثانیههاش رو با یاد کسی میگذرونه که براش همه چیزه.
تو شدی دلیلی برای نفسهام،
برای بیدار شدنهام،
برای اینکه هنوزم امید داشته باشم به روزی که…
دوباره صدات تو گوشم بپیچه،
لبخندت تو چشمهام برق بزنه،
و حضورت
مرهم باشه روی همه نبودنت.
من از یاد تو
حتی یک نفس هم غافل نیستم…
نه از روی عادت،
بلکه از روی عشق…
عشقی که از دوری زاده شد،
اما فقط با دیدنت معنا میگیره