همه ما از زندگیمون چیزی بیشتر از تمام تجربههای فعلیمون میخوایم.
یا شاید توی همه زمینهها اونطوری که میخوایم هنوز موفق نباشیم، یا اینکه اصلاً از میزان پیشرفتی که داریم، راضی نیستیم، یا اینکه همیشه دلمون میخواسته یه کارهایی رو بکنیم ولی هنوز کاری براشون نکردیم....
چرا؟ چون همیشه انگار یه چیزهایی مانع و سد راهمون بوده و هست
اما اگه ندونید که چه چیزهایی مانع و محدودیتهای راه رشد شماست، چجوری میخواید برطرفشون کنید؟
آیا آگاهی به این موانع داریم؟ میشناسیمشون؟ یه سری موانع از بیرون هست یه سری هم از درون خودمون...
جالبه بدونید که یه جملهٔ معروفی وجود داره و اونم اینه که «اگه میخواید کاری انجام بشه، اون کار رو به کسی بدید که مشغلهٔ خیلی زیادی داره» در وهله اول شاید فک کنید که این جمله اشتباهه اما جالبه که تجربهها کاملاً نشون میده که حرف درستیه! و شاید خودتونم در اطرافیانتون نمونهٔ این آدمهای موفق و پرظرفیت رو دیده باشید.
درواقع آدمهایی که کارهای زیادی دارند بازهم میتونن کارهای بیشتری انجام بدن و همچنان پربازده هم باشن
علتش چیه؟
آیا این آدمها ظرفیتشون بیشتره؟
یا بقیه این ظرفیت رو ندارن؟ نه.
بحث استفاده از میزان ظرفیتیه که وجود داره و اون آدم بهش آگاهه!
تا حالا به ظرفیت خودتون فکر کردین؟
یا فکر میکنید که ظرفیتتون از پیش تعیین شده است؟
اگه حتی ظرفیتتون رو مشخص نکرده باشید، ولی با اون حد از موفقیتی که در حال حاضر دارید و فک میکنید براتون امکانپذیر بوده کنار اومده باشید و راضی شدید، بدونید که سخت در اشتباهید
اکثر آدمها ظرفیت رو با «محدودیت» میشناسن و به همون دلیل تواناییها و امکان رشد خودشون رو هم محدود میبینن
درصورتی که اگه بتونیم به ورای این محدودیتها فکر کنیم، ظرفیت حقیقی خودمون رو میبینیم و حصار محدودیتها رو میشکنیم و از ظرفیتمون به درستی استفاده میکنیم و به راحتی رشد میکنیم
اما وقتی این کار رو نمیکنیم مثل این مثال میمونیم که:
زندگی مثل دوچرخهٔ ده دندهایه که بیشتر ماها هیچوقت از دندههاش استفاده نمیکنیم
چرا که ما ظرفیتهایی داریم که حتی از وجودشون هم آگاه نیستیم اما میتونیم این وضعیت رو تغییر بدیم
پس باید برای آگاهی از محدودیتها و امکاناتی که میتونیم کسب کنیم تلاش کنیم تا به همهٔ خواستههامون برسیم و از بیشترین ظرفیت و توانمون هم استفاده کرده باشیم
به اصطلاح من: خودمون رو حیف نکنیم؛ چیزی که میتونستیم باشیم رو بدست بیاریم.
ظرفیتمون مثل کوه یخی میمونه که همش توی دریاست و هیچیش دیده نمیشه.