مدتی بود خود را در سفینه مشغول تهیه گزارش از جو سیاره کرده بود. اما بلاخره تصمیم گرفت از سفینه خارج شود و ادامه کاوش را در پیش بگیرد. جستجو برای یافتن موشک حامل ربات و یا هر نشانه ی دیگری...
"لباس فضایی... اکسیژن ۱۰۰٪... سیاره نورد... شارژ باتری کامل... خوب ظاهرا همه چیز مرتبه!"
سعی کرد با مختصاتی که از محل پیدا کردن ربات داشت دوباره به جستجو منطقه بپردازه. مدتی گذشته بود و کم کم داشت ناامید می شد که در امتداد افق نقطه ای تیره رنگ نمایان شد. وقتی نزدیک تر شد دوباره همان چیزهایی که در دوران نوجوانی در ذهنش خلق کرده بود جلوی چشمانش ظاهر شد. "موشک عمود نشین با قابلیت استفاده مجدد!"
انگار دوباره چیزی از تصورات گذشته اش را می دید! یادش می آمد که وقتی نوجوان بود قصد ساخت موشکی را داشت که با فرود عمودی روی سطح سیاره ها و استفاده مجدد امکان سفر و جستجو در سیارات ناشناخته را به او بدهد و ... الان آن موشک دقیقا روبرویش قرار داشت. سعی کرد از در اصلی که در پایین کلاهک موشک قرار داشت وارد قسمتی که برای سزنشین (در ذهنش) طراحی شده بود بشود.
"جالبه! دقیقا همان طوری که تصورش را کرده بودم! پس الان باید حتما یک کامپیوتر کمودور ۶۴ هم اینجا باشه !!! بله !!! دقیقا مطابق طرح اولیه موشک!!!"
باورش سخت بود. اما دقیقا یک کمودر ۶۴ که زمانی در تصوراتش به عنوان کامپیوتر مرکزی در موشک خیالی اش قرار داده بود در آنجا وجود داشت و حتی روی صفحه مانیتور هم نوشته شده بود: READY.
"پس حتما حافظه این کامپیوتر اطلاعاتی از مبدا پرتاب باید داشته باشه! باید ببرمش داخل سفینه !"