- می تونی روی من حساب کنی.
- از چه جهت؟
- درد و دل ...
- که چی بشه؟
- تخلیه میشی.
- خب؟
- سبک میشی.
- چرا باید بخوام سبک بشم؟
- چون الان این غصه روی دلت سنگینی می کنه.
- این غصه سنگینی نمی کنه. جای خالی درمان مشکلم آزاردهنده ست. می تونی یه کاری کنی به جای سبک شدن سنگین بشم؟
- یعنی چی؟
- یعنی یه چیزی بهم اضافه کنی.
......
نه نمی تواند. این سوالی است که بارها از مشاوران و ملازمان و یاران و همراهان خود می پرسیم. کنارشان می نشینیم و به اصطلاح «درد و دل» می کنیم. در موارد زیادی دلمان به این خوش است که مشورتی به ما می دهند و یا راه حلی جلوی پای ما می گذارند که بتوانیم برای رهایی از مشکلاتمان از آن رها استفاده کنیم. اما خودمان را گول می زنیم. زیرا این درد و دل ها ما را بی تاب می کند. وقتی انتظار فرج از چیزی داریم که گشایشی به ما نمی دهد، مسلما بر حیرت و اضطرابمان می افزاید.
چاره چیست؟ اگر حرف نزنیم، کمک نگیریم و اگر توصیه های دیگران را نشنویم، چگونه از بن بست های فکری خود رها بشویم؟
منطقی است که فرد همیشه برای برخی مشکلات سراغ دانشمندان یک علم برود و دقیق و درست از آنها مشورت بگیرد. اما اینکه مدام پیش دوست و آشنا نشسته و از شرایطش به بهانه راه حل گرفتن ناله کند، کاری کودکانه است. و تنها سبب ایجاد پیش فرضی منفی نسبت به خودش می شود.
به نظرم وقتی درد و دل های شفاهی خود را وسط جمعی می ریزیم و بازخورد مناسب یا راهکاری منطقی نمی یابیم – که البته کاملا قابل پیش بینی هم بود – اتفاقی در دلمان می افتد. به نوعی دچار بحران شکستن غرور یا لطمه به شخصیت می شویم. در این مرحله آدم ها دو راه پیش رو دارند.
عده ای در همین حال و هوا می مانند. اما شکل روش خود را تغییر می دهند. یعنی گلایه های شفاهی را از درد خود به نفهمیدن دیگران منتقل کرده و با فرافکنی سعی در آرام ساختن خود به وسیله مظلوم جلوه دادن می کنند. ممکنست نمود این رفتار را در استوری و وضعیت و پروفایل گذاشتن امروزی ها ببینید. به شما اطمینان می دهم این افراد آرامش متوقع خود را هرگز نمی یابند. زیرا در ابتدا راه درست را انتخاب نکرده اند.
اما دسته دیگر اندکی از ذکاوت خود برای تحلیل تجارب پیشین استفاده کرده و نتیجه می گیرند که این راه اگر می خواست جواب بدهد مارا اندکی آرام می کرد. این افراد متوجه شده اند که کاری که در مرحله نخستین آنها را ذره ای به نتیجه مطلوبشان نمی رساند، امکان ندارد در مراحل بالاتر هم در وجودشان تغییری ایجاد کند. پس گلایه های شفاهی را به نوشته های گاه و بی گاه تبدیل می کنند.
از آنجا که این راه مسیر صحیح رسیدن به رضایت درونی است، وقتی آن را با رعایت اصول صحیح انجام می دهیم می فهمیم در همان مراحل اول اندکی از آن آرامش متوقع خودمان را احساس می کنیم. پس مسیر درست است و باید برای ادامه برنامه چید.
یکی از اصول گلایه های کتبی عدم سرزنش و توهین به نفس است. کسی که روی کاغذ و در خفا خویشتن را به عدم کفایت محکوم کند، هرگز خود را نمی تواند دوست داشته باشد و این بی کرامت بودن برایش به امری مسلّم تبدیل می شود.
پس در همین مرحله اول زمانی که تصمیم می گیرید به جای غرزدن های مداوم به جان اطرافیانتان از خودتان کار کشیده و فکر خویش را به کار اندازید، حواستان را حسابی جمع کنید که هرگز خود را کوچک نکنید. البته دچار خودبزرگ بینی هم نشوید و فقط بیشتر از قبل هوای خویشتن خودتان را داشته باشید.