رسول مجیدینیا·۸ ماه پیشکپیرایتری و فارسینَنِویسی!گاهی فارسینویسی برای نویسندگان و کپیرایترهای ما سخت و ناممکن است.
رسول مجیدینیا·۲ سال پیششجاعتِ عاشق شدنبه سختی راه میرفت. کمر اش را زندگی خم کرده بود. بارِ وزناش را عصای چوبیِ دستِ راستاش میکشید که روی آن استادانه طرحهایی گل و گیاه کنده…
رسول مجیدینیادرصاحبان قلب های صورتی·۲ سال پیشبرای نوشتنامشب مجالی دست داد و بعد از مدتها قلم به دست گرفتم. بیآنکه طرحی از پیش مهیا کرده باشم، نوشتن را شروع کردم. گمانام این بود که حاصل کار،…
رسول مجیدینیا·۲ سال پیشگم شدن و پیدا شدناز همین حالا شوقِ خواندنِ «آن کتاب» را دارم. حالِ آشنایی است. پیش از خواندنِ جنگ و صلح هم همین حال و روز را داشتم. 14 سال پیش بود. پسر بچه…
رسول مجیدینیا·۲ سال پیشبه زبان غیرآدمیزاد نوشتناین روزها به حکم تقدیر، گاه و بیگاه مجبور به نوشتنِ نامههای اداری میشوم. نامههایی به غایت تصنعی و پرتکلف. انگار باید تمام سع…
رسول مجیدینیا·۲ سال پیشنوبتِ ون گوگ شدن است!1.دوستی داشتم که مدام گل میکشید، عرق میخورد و آروغاش را با جملاتِ عمیق و استخوانسوزِ نیچه میزد. زمانِ مستی قلم به دست میگرفت به این خ…