
گاهی حین کار با واحدهای روابط عمومی و مارکتینگ شرکتهای مختلف موضوعاتی توجهم را جلب میکنند که در عین بداهت، عجیب و غیرقابل فهماند. مثلا کپیرایتر محترم، اولیات نگارشِ فارسی را نمیداند! یا رسمالخط دلبخواهیِ من درآوردی خاصی را برای نوشتن متون مختلف به کار میگیرد. یا گمان میکند با پیچیدهنویسی، مخاطب را بیشتر از حد معمول با متن درگیر میکند. یا برای آهنگین کردن شعاری تبلیغاتی، به جانِ هر آنچه از زبان فارسی باقیمانده میافتد.
در یکی از این موارد، نویسندهی محترم حتی قاعدهی سادهی هکسره را هم رعایت نکرده بود. البته بهتر است بگویم حتی این قاعده را نمیدانست. وقتی موضوع را با او طرح کردم، با چشمان بیرون زده از حدقه، به من خیره شد. برای شما عجیب نیست؟ ما که همگی همان سالهای اولیهی تحصیل این قاعده را به اجبار از بر شدهایم. نشدهایم؟!
ما به عنوان نویسنده، کپیرایتر یا هر کسی که به نحوی از انحا به کار و بار نوشتن اشتغال دارد، نباید از این موضوع غافل باشیم که در نهایت به زبان فارسی و برای مردم فارسیزبان مینویسم و باید به قواعد آن پایبند باشیم و تمام تلاشمان برای ساده و درستنویسی باشد. خلاقیت باید با در همین چارچوب کارِ خودش را بکند. درک این موضوع پیچیده نیست اما انگار کاربست آن در عمل، کار شاق و طاقتفرسایی است!