چند وقتی می شد که حس میکردم یه چیزی توی مغز من هست که با بغیه آدمها فرق داره. این موضوع وقتی پررنگ تر شد که یه روز یکی از همکارام گفت : " من اصلا دلم نمیخواد تو مغز خانم رعیتی باشم."
مثلا من در آن واحد حواسم به همه جا بود، همزمان تایپ میکردم، با تلفن صحبت میکردم و حرفای آدمهای اطرافمو میشنیدم و توی سرم تحلیلشون میکردم وبعد بهشون راهکار میدادم. هیچ وقت نمیتونستم در آن واحد فقط یک کار رو انجام بدم، چون حوصله ام سر میرفت. مثلا اگر داشتم رانندگی میکردم حتما باید با دوستام هم تلفنی صحبت میکردم یا پادکست گوش میدادم.یا اینکه اگرتلویزیون میدیدم حتما باید در کنارش کارهای هنری مورد علاقه مو انجام میدادم و یا موقع غذا خوردن، موقع صحبت دیگران و حتی توی جلسات مدام گوشی موبایلم دستم بود و شبکه های اجتماعی مو چک میکردم. بهونه ام هم این بود که من مالتی فانکشنال هستم(یعنی میتونم در آن واحد چندکار رو انجام بدم). ولی از اون طرف چون همه چیز زود خسته ام میکرد چند تا پروژه رو با هم شروع میکردم و هیچ کدوم رو به تموم نمیکردم. یه ویالن دارم که ماههاست بهش دست نزدم، یه راکت تنیس که داره تو کمدم خاک میخوره، کلی کتاب زبان آلمانی، فرانسه و اسپانیایی که خریدم ونمیدونم کی قراره مطالعه شون کنم، چند تا کیف و کفش و تابلو بافتنی و گلدوزی نیمه تمام و اگر بخوام باز هم بگم این لیست تا بینهایت ادامه پیدا میکنه. از بچگی میدونستم که آدم خیلی باهوشی هستم ولی اصلا متوجه نمیشدم چطور آدمهای اطرافم که میدونستم ضریب هوشی کمتری نسبت به من دارند اینقدر راحت توی زندگیشون موفق میشند و من نمیتونستم حتی با تلاش زیاد به اهدافم برسم.
خلاصه این موضوع که چرا من اینطوری رفتار میکنم کاملا ذهن منو درگیر کرده بود تا اینکه یه روز که توی اتاق جلسه نشسته بودم یکی از همکارام در زد و داخل شد. کل مکالمه ما یک دقیقه هم طول نکشید ولی حرفی که اون روز همکارم به من زد شاید تونست کل زندگی من رو تغییر بده.
همکارم گفت که روز قبل داشته به یه پادکست گوش میداده که در مورد "بیش فعالی بزرگسالان" و رابطه اش با کارآفرینی بوده و اینکه فکر میکنه رفتار من با بیش فعالی بزرگسالان هم خونی داره.
همین.
همین یه جرقه بود که زندگی منو متحول کنه. از اون روز من شروع کردم به جستجو در مورد این موضوع. چند تا کتاب و مقاله خوندم، با هزار زحمت چند تا روانشناس که مخصوصا توی این زمینه مطالعه کرده بودند رو پیدا کردم و باهاشون صحبت کردم و در آخر توی یکی از اپلیکیشن های پادکست این موضوع رو سرچ کردم و به یک گروه خانم امریکایی برخوردم که خودشون این مشکل رو داشتند و کمپینی برای کمک به این افراد راه اندازی کردند.
شروع کردم به گوش دادن پادکست ها. گاهی اوقات همراه شنیدن صحبت های این خانمها از تعجب دهنم باز میموند یا کلی اشک میریختم. مسایلی روکشف کردم که من مدتها باهاشون دست وپنجه نرم کرده بودم و اصلا دست خودم نبوده. چقدر سعی کرده بودم مثلا یه پروژه رو به موقع تحویل بدم، چقدر گاهی اوقات سخت بود که حتی بخوام اتاقمو مرتب کنم، تازه میفهمیدم چرا نمیتونستم تو یه کار، پروژه، کلاس یا رابطه بمونم و هیچ وقت نفهمیده بودم چرا.
این پادکست ها خیلی به من کمک کردند.حداقلش این بود که فهمیدم مشکلم چیه و سعی کردم به حرفها و دستورالعمل هایی که آموزش میدادند عمل کنم.
خلاصه اینکه الان سعی میکنم در آن واحد فقط یک کار رو انجام بدم، برای کارهام برنامه ریزی زمانی داشته باشم، و مهم تر از همه روی کاری که دارم انجام میدم تمرکز کنم.اینطوری یک کار رو خوب و کامل انجام میدم بجای اینکه صدتا کار رو ناقص و اشتباه رو همزمان با هم در حال انجام داشته باشم.
همونطور که گراهام بل میگه :" تمام افکار خود را روی کاری که دارید انجام میدهید متمرکز کنید. پرتوهای خورشید تا متمرکز نشوند نمیسوزانند."
راستی گفتم سعی میکنم.هنوز کاملا موفق نشدم.ولی تا همین قدرش هم خدا رو شکر میکنم.
به نظر من هر تغییربزرگی از انجام مداوم یه سری کارهای کوچیک شروع شده.
خوب حالا همه این ها رو گفتم که بگم اگر شما، جوان یا نوجوانتون، خواهر، برادر،همسر یا دوستتون یک یا چند مورد مشابه رو داره و این رفتار شما رو ناراحت یا نگران میکنه لطفا اول به خودتون یا اونها سخت نگیرید و سعی کنید بهشون کمک کنید تا بتونند بهتر زندگیشون رو جمع و جور کنند. در ضمن این رو هم بدونید که انسانهای بیش فعال بشدت باهوش هستند.
در آخر براتون یه تست خیلی ساده برای تشخیص "بیش فعالی" گذاشتم .
به سوالات با بله یا خیر جواب بدید.
1. آیا اغلب احساس میکنید مضطرب و ناآرام هستید؟( برای مثال : نگران هستید، نمیتوانید برای مدت زمان طولانی در جایی ساکت وثابت بنشینید، بی قرار هستید، زیاد ورزش میکنید یا بیش از حد فعال هستید) بله/خیر
2.آیا اغلب اول کاری را انجام میدهید و بعد فکر میکنید؟(برای مثال: بدون فکر حرف میزنید، بیش از حد پول خرج میکنید و یا بی صبر و حوصله هستید؟)بله/خیر
3.آیا اغلب مشکل تمرکز دارید؟(برای مثال:به راحتی حواستان پرت میشود، کارها را به اتمام نمیرسانید، به راحتی حوصله تان سر میرود، فراموشکار و یا بی نظم هستید؟)بله/خیر
اگر پاسخ شما به هر کدام از پرسش های بالا بله بود
4.آیا همیشه این مشکلات را داشتید؟(تا جایی که به یاد می آورید، و یا اغلب زمان زندگیتان اینگونه بودید؟)
اگر پاسخ شما به سوال 4 هم بله بود بهتره برای تشخیص و رفع مشکلات زندگیتون و بهتر شدن روند اون به یک متخصص رجوع کنید. گرچه من هم قصد دارم بعضی از راهکارهای موثر که خودم تا بحال یادگرفتم رو به مرور برای شما ترجمه کنم و بنویسم. امیدوارم.
تا بعد