رایحه·۵ ماه پیشخدا در جریانه...امروز داشتم فکر میکردم شادی های من موقته... یعنی هیچوقت نشده یه شادی تو وجودم ته نشین بشه و خاطره بشه حتی از بچگیم تو مسیر خونه بلند با خدا…
رایحه·۵ ماه پیشکودکی از دست رفته ...هر چی که فکر میکنم میبینم من از یجای دیگه بچه نبودم... دلتنگی نکردم بهونه نگرفتم گریه نکردم... همیشه درک کردم سکوت کردم و الان پشیمونم..…
رایحه·۵ ماه پیش"استرس"استرسم که زیاد میشه ... همه ی تروماهام میزنن بیرون!استرس محیط کار که آیا اونجا واقعا ماندگار خواهم بود و چجوری با اعضای اون شرکت رفتار کنم…
رایحه·۶ ماه پیشخطاب به ویرگولویرگول عزیزم لطفا گزینه ی باز انتشار رو برای ما فعال کن که اگر از متن دوست عزیزی خوشمون اومد اون رو تو صفحه خودمونم ببینیم (؛ توییتر این گز…
رایحه·۶ ماه پیشبرای یادگاریامروز جمعه ۳۰ خرداد ساعت ۳ دقیقه بامدادفردا شب میشه یه هفته که کشور تو شرایط جنگی بودهاسرائیل صبح روز عید غدیر حمله کرد و کسی از ادامه اش خ…
رایحه·۱ سال پیشکتابخانه نیمه شببعد از چند ماه بالاخره کتاب کتابخانه نیمه شب رو شروع به خوندن کردم و در حدود تقریبا 2 ساعت نصف اون رو خوندم.هر چی بیشتر جلو میرفتم این کتاب…
رایحه·۱ سال پیشتلقین شکست!چند ماهه که به کیف دوختن و فروختنش فکر میکنم، البته به پیشنهاد یه رفیق عزیزامشب که رفته بودم لوازمش رو بخرم خواهرم گفت انقدر بند برات زیاد…
رایحه·۱ سال پیشفقط بنویسامروز به بیشتر کارام نرسیدم حتی دوخت لباس مامانم مونده و نمیدونم فردا چجوری ۵ ساعت کارای عقب مونده امو انجام بدم... رفتم رو مودی که نمیخوام…
رایحه·۱ سال پیشبرای فرار از تنهاییاینکه میگن تنها باشی و احساس تنهایی کنی خیلی فرق داره مثلا مدتیه هر موقع نتمو روشن میکنم... اونکه هیچی هر موقع سراغ گوشیم میرم تنها چیزی ک…
رایحه·۱ سال پیشفقط می نویسم!امروز بعد از یکسال و چندماه تصمیم گرفتم که اینجا بیام تا بنویسم چرا اینجا؟ چون حس میکنم اینجا کسی منو نمیشناسه و ترس از قضاوت شدن ندارم.چرا…