چند روز مطلبی رو در این بلاگ دیدم که به نظر جالب بود و ترجمه کردم و اینجا میزارم شاید کسی دیگه ای هم دوست داشته باشه. تجربه های خود رو هم داخل پرانتز به متن اضافه کردم.
روزهایی پیش می آید به آدمایی برمیخورم که میگویند «تو دیگه لازم نیست کتابهای غیر داستانی ( اینجا منظور کتابهایی که به رشد شخصیتیون کمک میکنه) رو بخونی!» این آدمها ادعای تخصص در مهارتهای رشد را دارند.
«من دیگه به پادکستها یا سخنرانیها گوش نمیدم» از نمونه جمله های این افراد است. اولین چیزی که با گفتن این حرفها به ذهنم می رسد یک کلمه است: غرور
زیاد پیش می آید افرادی را اطرافمان ببینیم که میگویند که «من دیگه درس ها و مهارت هامو یاد گرفتم» چیزی که در واقع میگویند این است که «من اطلاعات و مطالبی که آدمهای دیگه منتشر می کنند رو بلدم . یا حتی من نیاز به اینها ندارم، من بهترشو بلدم.»
در دوران دانشجوی ام در پذیرش یک باشگاه ورزشی کار می کردم، در طول آن دوران، یک چیزی را که فهمیدم این بود که آدمهایی که در باشگاه ثبت نام میکردند دو دسته اند: یک دسته اونایی اند که تا یک ورزشی مثل ورزش کراس فیت، اسپینیگ، زومبا! مد میشد، سریع اسم نویسی میکردند چند ماه هم باشگاه می آمدن اما دیگر خبری از آنها نبود، که تعداد این افراد کم نبود (یک مثالی که خودم میتوانم بزنم در مورد این موضوع اینکه یادم هست یکسری از دوستام بودند که یه ورزشی رو میرفتند مثلا زومبا یا کراس فیت که خیلی هم تبلیغشون میکردند که خیلی خوبه تو هم بیا، دو ماه بعد ازشون میپرسیدم خوبه کلاسی که رفتی میگفت نه دیگه نرفتم).
دسته دوم آدمهایی اند که روی اصول تمرکز می کنند، منظور این است، که این افراد دنبال ترندها و مدها نمیروند، به جای آن روی اهداف درونی تمرکز میکنند که این میتواند از لاغر شدن و کم کردن وزن باشد تا ساختن یک برج!
این افراد به نتیجه اهمیت می دهند؛ سوال این افراد این است که " چه چیزی استراتژی یا مسیر راه را تقویت میکند" آیا در طولانی مدت هم کار میکند؟ پایه های اصلی تمرین چی هاست؟ طبیعتا این گروه تعداد کمی رو تشکیل میدهند.
حتی با تجربهترین آدم هایی که مدیتیشن میکنند، هنوز هم در حال یاد گرفتن مدیتیشن هستند.
حرف اصلیم این است که وقتی شما تصمیم میگیرید در یک مسیر مشخص تو زندگی تان گام بردارین آن مسیر برای شما تبدیل به یک سبک زندگی میشود(یه مثال دیگر آدمهای زیادی هستند که تصمیم میگیرند وزن کم کنند، و بعد از مثلا کم کردن 5 کیلو، نباید برگردن به سبک قبل از رژیمشون بلکه باید این روند سالم خوردن را جزیی از سبک زندگیشون کنند.
من قبل از اینکه با درست لاغر شدن آشنا بشم، یک ماه تا دو ماه کم میخوردم لاغر میشدم و بعد دوباره اون 2 کیلو برمی گشت، وقتی با چیزی به نام کالری شماری و مفهوم کالری روزانه آشنا شدم فهمیدم من اگر بخوام لاغر بشم حداقل 6 ماه با کم کردن 8 درصد از بودجه روزانه که برای من شد 1400 کالری در روز میشد باید برم جلو و بعد از اون برای تثبیت وزنم یکم بیشتر از این 1400میشه، و من تا اخر عمر باید با همین بودجه روزانه غذا بخورم و اگر میخوام یک شب پیتزا بخورم باید از این کالری کم کنم و با خوردن یک وعده پرکالری نگم خوب امروز آزادم از فردا دوباره بر میگردم به سمت سالم خوری و من تقریبا 4 ساله با این سبک دارم میرم جلو.)
کتابی را خوندم که به نام Mindfulness In Plain English by Bhante Gunaratana چیزی که من از این کتاب یاد گرفتم این بوده است که آدمهای باتجربه در حوزه مدیتیشن هنوز پایه های اولیه رو تکرار می کنند و مانند تازه کارها این اصول را انجام می دهند.
پس چرا بعضی از افراد از انجام یکسری کارها منصرف می شوند؟ یا چرا این افراد بیخیال باشگاه رفتن می کنند؟ یا چرا کتاب هایی که برای رشد شخصیت هستند رو دیگه نمی خونند؟ جوابش صبر نکردنه: که آقای Gunaratana بهترین توصیف رو میکند از این جمله:
"صبر یک کلید است، اگر شما هیچ چیزی دیگه ای از مدیتیشن یاد نگرید، صبر کردن رو یاد می گیرید. صبر یکی از اصول ضروری برای یادگرفتن عمقی هر چیزی است"
یک سوال از خودتون بپرسید: چرا می خوام خودم را رشد بدهم؟ اگر ما انگیزه های اشتباهی را مثل تحت تاثیر قراردادن دیگران یا پولدار شدن، را برای خودمان قرار بدهیم، دست از تلاش کردن برمیداریم چرا که دنبال رسیدن به نتیجه سریع هستیم.
اما اگر شما یک هدف درونی و عمیق را داشته باشید، به صورت ناخودآگاه صبر بیشتری برای رسیدن به هدفتون میکنید و همچنین اگر شما دلیلهای بیرونی را برای رسیدن به هدفتون کنار بزارید، ذهنتون مثل یه تازه کار با اون هدف برخورد میکند.
اصول اساسی و اولیه رو تکرار کنید
همه چیز در زندگی دارای اصول و پایه است. از تناسب اندام تا رژیم از رژیم تا فلسفه از فلسفه تا مدیتیشن. اصول را یاد بگیرید و هر از چندگاهی تکرارشون کنید. اصول اساسی را هیچ وقت فراموش نکنید چرا که اینکار شما رو همیشه فروتن میکند اما این مسئله شما را همیشه به سمت بهتر کردن میبرد.
پس شما هیچ وقت متخصص در اصول و پایه ها نیستید، ، یا اینکه نمیتوانید بگوید به اندازه کافی رشد کردهاید این روندی است که تا پایان عمر ادامه دارد.