من تجربه هایی کوتاه از محیط های مختلف کاری در مدت زمان کوتاه داشتم، این تجربه های کوتاه منو درگیر این مسئله کرد که چرا بعد از دو ماه انگیزه ی من برای ادامه کار کردن در آن شرکت از بین میره! و یا اینکه دلیل اصلی اینکه کاری که فکر می کردم خیلی می توانم در آن خوب باشم و پیشرفت کنم ، اما بعد از یک مدت دیگر مورد علاقه من نبود،چیه؟ پیدا کردن جواب برای این سوال ها یک شبه ممکن نیست و برای پیدا کردن این جوابها نیاز به تجربه و صحبت با آدمها در کسب و کارهای مختف به همراه مطالعه و شناخت خود است.
یکی از کتاب های که دارم میخونم، کتاب«پاداش منطق پنهایی که انگیزه های ما رو شکل می دهد» (از دن آریلی) و دوست دارم با تموم کردن هر فصل نکته هایی که یاد گرفتم اینجا به اشتراک بگذارم.
در اولین فصل کتاب که با این عنوان شروع می شود: چه طور انگیزه را نابود کنیم؟ آقای دن آریلی نوشته هایی که در این کتاب نوشته براساس آزمایش هایی است که روی آدم های مختلف بود، و نشان می دهد شرایط نابودی برای انگیزه میتواند یکسان باشه و تفاوتی در ملیت یا کشور هم وجود ندارد.
این فصل 3 یا 4 چهار آزمایش رو روی یک مسئله انجام دادند که من یکی از آنها رو انتخاب کردم که به نظرم جالب اومد.
آزمایش از این قرار است که دو دسته از افراد هستند که قرار است که لگو بسازند، قبل از انجام این آزمایش به آنها گفتند که اولین لگوی که ساختید 2 دلار میگیرید و بعد از تمام کردنش، آن لگوها باز می شوند و اگر دوباره بخواهند لگو درست کنند 11سنت کمتر از 2 دلار به آنها داده می شود یعنی 1/89 دلار و اگر دوباره خواستند این 11 سنت از 1/89 کم می شود. گروه اول اینکار رو انجام دادند و بعد از هر بار تمام کردن لگو، مسئولین آزمایش لگوی درست شده را زیر میز قرار می دادند تا بعدا باز کنند . گروه اول اینکار را تا 14 بار انجام دادند بعد از آن گفتند که نمی ارزد انجام بدهند و از این کار حدود 14 دلار گیرشان آمد.
آزمایش کنندگان به گروه دوم گفتند که همین مقدار به شما داده می شود اما لگو را جلوی چشمانتان باز می کنیم. و این گروه بعد از 7بار دست از کار کشیدند.
در این آزمایش بعضی از بعضی از شرکت کنندگان به لگو علاقه مند بودند و بعضی ها نه. و این آزمایش برای این بوده است که نشان دهد این تفاوت فردی چه طور در کار بازتاب داده می شود. در دسته دوم چه آنهایی که عاشق ساختن لگو بودند و چه آنهایی که نبودند هیچ رابطه ای بین میزان لذت درونی و میزان کارایی در آنها دیده نشد و هر دو دسته از این گروه 7 لگو ساختند.
زمانی که برای کاری تایید می شویم، حاضریم به ازای پول کمتر، بیشتر کار کنیم و زمانی که تایید نمی شویم، بخش زیادی از انگیزه مان را از دست می دهیم.
اگر میخواهید افراد را بی انگیزه کنید راهش نادیده گرفتن کار و تلاششان است. تایید نوعی جادوی انسانی است که روابط را پرمعناتر و بزرگ تر می کند.
انگیزه منفی مسئله بسیار مهمی است، زیرا زمانی که افراد تعهد و اشتیاقشان را از دست می دهند، دیر سرکار می آیند، زود محل کار را ترک می کنند حداقل کاری که میتواند انجام دهند خراب کردن کار کارفرمایشان است.
چکار کنیم که انگیزه های آدم ها را نکشیم؟
افراد و کارکنان را نه برای بهره کشی نخواهید، بلکه به واسطه منحصر به فرد بودنشان، خلاقیت و هویتشان لایق احترام و قدرشناسی بدانید. فضای خلاقانه در کنار حرف های مهربانانه، قدردانی واقعی، احساس پیشرفت و موفقیت به آدم ها از دیگر راهکارها برای ایجاد انگیزه است.
چکار کنیم که انگیزه خود را افزایش دهیم؟ یک سوال را از خودتان بپرسید«چطور کاری که من میکنم میتواند به دیگری کمک کند؟ در این شغل چه معناهایی را می توانم بیابم؟».
جواب دادن به این دو سوال خیلی آسون نیست اما با فکر کردن به کارهایی که قبلا انجام دادید چه در شرکت فعلی یا شرکت های قبلی و همچنین کارهایی که در آن خوب هستید، میتواند جرقه ای باشد برای پیدا کردن جواب این دو سوال.
در پست بعدی به فصل دوم کتاب با عنوان« به لذت ساختن یک چیز» می پردازیم.