هر روزی که میگذره سختتر میشه. هر لحظه جانکاهتر... افسوسهای مدام.
رزمآورِ من ای کاش نرفته بودی... برات گل کاشتن. اتاقت را آب و جارو کردن. من با خودم در خودم اشک میریزم و هیچکس از این حال من خبردار نیست... دلم هر لحظه خون میشه. کاش نرفته بودی.
برات مینویسم. تا مبادا فکر کنی فراموشت کردم... تو همرزمِ روزهای سخت من... ای کاش نرفته بودی...
بندبند وجودم درد میکه... از این آتیشی که به جونم انداختی...
ای کاش
و ای کاش
و هزاران بار ای کاش
نرفته بودی...