ویرگول
ورودثبت نام
رضا
رضا
خواندن ۶ دقیقه·۵ سال پیش

بابااا! تو و مامان چرا جدا شدید؟! - بخش دوم

این مطلب، ادامه ی پست قبلی در این باره هست.

خب چرا اصلا پدر مادرها از هم جدا می شند؟!

احتمالا به خاطر اینکه هر دوتاشون یا حداقل یکیشون تا حد زیادی به این نتیجه میرسه که گزینه ی جدا شدن از این ارتباط برای سلامتی ذهن و روان و جسم خودش، خودشون، یا حتی فرزندانشون بهتره. اینکه چجوری نباید به این نقطه رسید یا چکار کنیم زندگی مشترک بهتر شه یا اصلا چرا ازدواج! موضوع بحث در این سری مطالب نیست. اما به شدت موافقم که عامل اصلی طلاق، ازدواجه :))

این موضوع به هر دلیلی که باشه ، به هر حال خیلی فراگیرتر از قبل شده و خیلی از بچه ها و خانواده ها هستند که این تجربه رو یا گذرانده اند یا در حال گذروندنش هستند یا خواهند گذراند!! (همین 3 تا زمان کلی رو در دستور زبان داریم درسته؟! )

پس بهتره در کنار تلاش برای ادامه ی زندگی مشترک و فلان، هم دید افراد درگیر و هم دید جامعه نسبت به طلاق، چه فرزندانش و چه پدر و مادرهایی که جدا میشند و حتی خانواده هاشون! عوض بشه.


دونستن این که تو تنها فردی در مدرسه نیستی که پدر و مادرش جدا شده اند، واقعا فشار زیادی رو از روی پسرم برداشت. وقتی که تو راه مدرسه بهش گفتم من چند نفر دیگه رو تو مدرستون میشناسم! حتی کسایی که فقط بابا دارند یا فقط مامان رو هم میشناسم. با اینکه اولش باورش نشد که من میشناسم! اینکه فهمید این فقط اون نیست که داره این حس رو تجربه میکنه. کسان دیگری هم به شیوه ی خودشون در حال تجربه اش هستند.


این حس رها شدن، ورود به دنیای جدید، کاهش فشارهای ذهنی و... برای بزرگ ترها توام هست با نگرانی و چه کنم حالاهای زیادی برای فرزند یا فرزندان احتمالی. اینکه اون ها چجوری با موضوع برخورد میکنند، یا ما باید چجوری بهشون بگیم. اصلا قدرت پذیرش رو دارند؟ پذیرش میدونن چیه؟ بحث های مالی چی میشه و هزارتا سوال دیگه.

صد البته که اولش پیش بینی های یاس آور و حشتناکی داریم که بخش زیادیش مربوط به اخبار و رسانه ها و آماری هست که میشنویم و میبینیم. واکنش کودکان به طلاق خیلی خیلی گسترده تر و گوناگون تر از مواردی هست که خبری میشه و به شکل اغراق گونه ای هم خبری میشه ( متاسفانه شاید با نیت خیر! بیشتر اخبار رعب آور رو در این باره میشنویم یا میبینیم - مثل فیلم هایی که ساخته میشه - کمتر فیلمی رو دیده ام ( مخصوصا تو ایران ) که بگه بابا، همه ی بچه های طلاق، آخرش دق دلیشون رو سر یکی دیگه در نمیارن، معتاد نمیشن، آدم پولدار بد ذات نمیشن... حیوون ها رو از دُمشون آویزون نمیکنند! خیلیاشون درک بهتر و عمیق تری از انسان ها و ارتباط پیدا میکنند، خیلیاشون بخدااااا تو زندگی نسبتا شادابند! چون مراحلی درست طی شده براشون. ) و این ها کمتر آماری میشه و کمتر در موردشون تبلیغ شده. و اصلا قابل انکار نیست که چیزهایی هم درونشون ممکنه به وجود بیاد که اگر برخورد درست نشه، نگرانی ایجاد میکنه. چیزهایی مثل غم، خشم یا حسرت.


اصولا بچه ها دنیا رو متفاوت با ما میبینند، حتی زمان رو متفاوت احساس میکنند. مثلا وقتی بچه 5 سالش هست و یک سال هستش که پدر مادرش جدا شده اند، توی ذهن اون، این نسبت 1 به پنج هست تا من و شمایی که این نسبت برامون یک به 30 یا 35 یا هر عدد دیگه ای هست.

شاید برای بزرگ تر ها، طلاق یک راه حل درست و انتخابی منطقی در اون مقطع باشه ، ولی در دنیای کودک خیر. زمان میبره و نیاز به تلاش و رسیدگی و راهنمایی و همدلی و همدردی و گفتگو با زبان خاص کودکان داره.


الان این بچه سوال داره.. یکی جوابشو بده
الان این بچه سوال داره.. یکی جوابشو بده


حس بزرگی از غم، و احساس گناه ( تقصیر من بوده بابا مامان جدا شده اند یا دعوا میکنند!! ) اینکه چجوری بپذیریش به عنوان بخشی از زندگیت و اینکه ندونی چی هست اصلا، چجوری به زبان بیاریش، با کی حرف بزنی، اصلا نتونی در موردش مطلب یا مقاله ای بخونی، یا بری پیش مشاور، دوستای این مدلی نداری که اون ها باهات همزبون بشند، گروه درمانی کیلو چنده اصلا و کنترل خاصی روی زندگیت داری... چون که کودکی بیش نیستی و راه حل خاصی هم بلد نیستی.

نمیتونی بری باشگاه، تا با خالی کردن زورت روی کیسه بوکس فشار ذهنیت رو کاهش بدی یا پاشی بری بازار چهارتا چیز میز ببینی و بخری و یکم آروم بگیری.

ممکنه یه بچه ای داد و قال کنه، جیغ بزنه، وسایلی رو بشکنه.. و یکی دیگه ساکت و آروم بشینه، همیشه ی لبخند گوشه ی لبش.. و همه هم بگند به به، چه بچه ای!!! غافل از اینکه اونی که داد میزنه، حداقل داره به ی شکلی ناراحتی و دردش رو میگه... هر چند باید راه حل درست بیان احساس و ناراحتیش رو یاد بگیره.

اون یکی که همه اش میریزه تو خودش اما نه، واقعا خیلی خوشحال نباشید در موردش. شاید داره با رنج خودش به شیوه ای نامناسب و دلخراش کنار میاد! که آگاهانه و از روی انتخاب هم نیست... حتی تَوَهم ممکنه بزنه و هی آروزی عجیب غریب کنه! - ( فارغ از اینکه این آرزو ممکنه محقق بشه یا نشه ) - اینکه بالاخره این دو نفر آشتی میکنند و ی روزی بر میگردند، یا اینکه من حتما باعث جداییشون بودم!


اینجاست که بحث ارتباط گرفتن با بچه ها خیلی مهم میشه.

اگر فقط یک بار لازم باشد گه والدین زندگی را از چشمان کودک خود ببینند، همین زمان است (تاثیر طلاق بر فرزندان - جلد اول )


این ارتباط گرفتن و راهنمایی، نمی تونه انجام بشه، مگر اینکه بدونیم بچه هامون چگونه فکر و احساس میکنند، و این موضوع هم زمانی اتفاق میفته که همیشه به روشی خلاقانه با اون ها گفت و گو تبادل نظر کنیم.

یادمون باشه که ماها، احتمالا بهتر از هر روانشناس (که البته کمک بزرگی هست حتما )، آموزگار، دوست، خویشاوند و .... میتونیم به فرزندمون کمک کنیم و فرزندمون هم طبیعتا اول از همه نگاهش سمت ماست! و باز هم احتمالا هیچ کسی در همفکری و ایجاد امنیت و نظم و حمایتی که کودکان نیاز دارند، موقعیتی بهتر از ما نداره. عملکرد ما در رویارویی با طلاق و فرزندانمون، چه در حال و چه در آینده ی اون ها بسیار موثره و این مسئولیت بزرگیه. ( نقل به مضمون از همان کتاب )

خود ما هم باید به فکر بازسازی ذهن و زندگیمون باشیم. فشارهای مختلفی به آدم وارد میشه که برای بزرگ ها هم تجربه اش میتونه سخت باشه. شاداب و سرحال بودن واقعی ما خودش به تنهایی تاثیر مثبت خوبی روی فرزندان و نگرششون میتونه داشته باشه. قطعا خستگی هست، قطعا کم آوردن هست، ولی همیشه میشه پا شد و ادامه داد زندگی رو. هم برای خودمون و هم بای فرزندانمون؛ این شعار نیست، این واقعیت درون من و شماست.

راه حل هایی مثل مشاور، مطالعه، تفکر درست و منطقی، عضو شدن در گروه های شبیه به ما ... هزارتا راه حل سالم شخصی و غیر شخصی دیگه همگی میتونند کمک کننده باشند.


و باز هم دوباره یادآوری که "بچه ها اونقدر که از برخورد و رویکرد ما بزرگتر ها با طلاق و عواقبش آسیب میبینند، از خود طلاق آسیب نمیببنند."



بچه ها باید بتوانند:

  • مشکلات خود را ابراز کنند و برای آن ها راه حل درستی ارائه دهند.
  • خشم و عواطف شدید خود را به شیوه ی درستی ابزار کنند.
  • واقعیت طلاق را بهتر درک کنند.
  • ویژگی ها و توانمندی های منحصر به فرد خود را تشخیص دهند.



ادامه دارد...

کودکطلاقگفتگو با کودکانپذیرشزندگی
آتشی است.... مشتاق خاموشی در آغوشت roshanaa@yandex.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید