اگر به زبانی برای سینما فکر کنیم، نماها واژگان و نحوه تدوین دستور این زبان خواهد بود. اینها جنبههای بصری زبان فیلم هستند؛ البته که این زبان ویژگیهای دیگری نیز دارد که بیشتر مربوط به داستان و ساختار پیرنگ است، ولی در اینجا علاقه ما بیشتر معطوف جنبههای بصری این موضوع است.
واید شات یا لانگ شات به هر نمایی گفته میشود که تمام صحنه را در بربگیرد. البته مسئله تعیین کننده سوژه (Subject) میباشد. به عنوان مثال اگر در فیلمنامهای نوشته شدهباشد ’واید شات – حومه شهر‘ کاملا روشن است که باید از منظره وسیعی با یک لنز داری فاصله کانونی کوتاه[لنز واید،زیر ۵۰ میلیمتر]؛ هر چه را چشمها میبینند، فیلم برداری کرد. از سوی دیگر، اگر در توضیحات نوشته شده باشد ’واید شات – اتاق لئو‘ یقینا این قاب بسیار کوچکتری خواهد بود، ولی هنوز نیز تمام یا بیشتر اتاق را در برمیگیرد.
نمای معرف معمولا یک واید شات است. نمای آغازین یک صحنه که به ما اطلاع میدهد در کجا هستیم. یک نمونه معمول میتواند چنین صحنهای باشد: ’نمای معرف – دفتر هلن.‘ این نما ممکن است شامل یک واید شات از یک ساختمان اداری باشد، بنابراین زمانی که به نمایی از هلن در حال کار کردن، کات میکنیم، میدانیم کجا هستیم: در سختمان اداری هلن. دیدیم که آن ساختمان، ساختمان مدرن بزرگی است، بسیار گرانقیمت و واقع در منهتن، و سر و صدای خیابان شلوغ اشاره به روز پرتکاپوی دیگری در نیویورک دارد. میبینید که نمای معرف اطلاعات زیادی به ما دادهاست.
فقط برای نماهای متفاوت یک شخصیت داستانی، چندین اصطلاح وجود دارد. بیشتر فیلمهای بلند و کوتاه در مورد مردم هستند، بنابراین نمای بازیگران یکی از اساسیترین اجزای سازندهی سینما است. همین مهم در مورد بیشتر تبلیغات تلویزیونی و موزیکویدیوها صادق است.
فولشات به نمایی گفته میشود که در آن سر تا پای بازیگر دیده میشود. فول شات را میتوان برای اشیا نیز به کار برد: نمای کامل یک ماشین شامل همه آن ماشین است. نمایی که فقط شامل در و راننده باشد، بیشتر یک نمای متوسط (Medium shot) است تا این که بتوان آن را یک فول شات نامید. یکی از حالات فول شات Cowboy یا گاوچران نام دارد که از سر تا نمیه ران بازیگر را شامل میشود، و ریشه آن باز میگردد به نمایی که به منظور نشان دادن اسلحه گاوچرانها برداشت میشد. در کشورهای غیر انگلیسی زبان، اصطلاحاتی مانند plan americcain یا plano americano به معنی نمای آمریکایی (American Shot)، به نمایی اشاره دارد که نیمه پاها به بالا را به تصویر میکشد.
نمای دونفره به هرگونه قابی گفته میشود که شامل دو شخصیت باشد. در هر صحنه یکی از اساسیترین اجزای داستانگویی کشمکش بین دو شخصیت میباشد؛ بنابراین نمای دونفره، نمای خواهد بود که به کرات استفاده خواهد شد. نیازی نیست که دو شخصیت به شکل متقارن در قاب جای گیرند. ممکن است آنها روبه روی همدیگر قرار گیرند، رو به دوربین، و یا پشت به دوربین باشند، ولی روشهایی که در این صحنهها استفاده میکنید، در همه شرایط یکسان خواهند بود. گاهی اوقات ممکن است اصطلاح نمای سهنفره را نیز بشنوید، که اشاره به نمایی از سه شخصیت دارد.
تصویر بالا نمای دونفره خاصی است که در میان سیل انبوه نمایهای دونفره نام اختصاصی خود را داد. این نما معروف به نمای 50-50 است.
نمای متوسط، همانند نمای کامل، نسبت به سوژه متفاوت است. ولی، مشخصا از نمای کامل نزدیکتر است. نماهای متوسط میتوند نشان دهندهی بازیگران بر روی میز رستوران، یا فردی در حال خریدن لیموناد، از کمر به بالا باشند. با نزدیکتر بودن به داستان، ما میتوانیم حالت چهره سوژه، جزئیات لباسهایی که پوشیدهاند و ... را ببینم. بنابراین مخاطب بدون تمرکز بر روی شخصیت خاصی و یا جزئیات بخصوصی، بیشتر با کارها و حرفهای سوژه درگیر میشود.
در زبان سینما کلوزآپها از مهمترین نماها هستند. چند حالت متفاوت از کلوزآپها وجود دارد: کلوزآپ متوسط (Medium close-up) عموما نمایی از سر تا کمر بازیگر یا چیزی در این حدود در نظر گرفته میشود.
یک کلوزآپ معمولا شامل نمایی از بالای سر بازیگر تا جایی دقیقا در زیر جیبهای پیراهن خواهد بود. اگر کلوزآپ در بالا جیبهای پیراهن قطع شود، چنین نمایی سر و شانهها (Head and Shoulders) نامیده میشود. Choker کلوزآپ دیگری است که قاب آن شامل نمای بالای سر بازیگر تا دقیقا زیر چانه اوست. کلوزآپ بسته (Tight Close-up) کمی بستهتر از چوکر (Choker) است: کمی از پیشانی و شاید هم چانه در این نما از دست میرود و قابی از دهان، چشمها، و بینی بسته میشود. یک ECU یا Extreme close-up شاید فقط شامل چشمها باشد؛ این نما به دلیل استفاده مکرر به وسیله لئونه، کارگردان معروف ایتالیایی، گاهی اوقات سرجو لئونه نامیده میشود. در اغلب موارد، ECU نمایی از یک شیء است: به عنوان مثال حلقه بر روی میزکار، یک ساعت و غیر.
هر نمایی که فقط شامل یک شخصیت باشد Single نامیده میشود. نمای کامل، متوسط یا کلوزآپ هر گاه شامل یک بازیگر تنها باشند، شاید Clean Single نیز نایمده شوند. اگر در کلوزآپ بازیگری هیچ چیزی از بازیگران دیگر نشان ندهیم، این نما یک Clean Single نامیده میشود. ولی اگر مقدار مختصری از بازیگر دیگر را در کلوزآپمان وارد کنیم، چنین نمایی اغلب یک Dirty Single نامیده میشود. نباید این نما را با یک روی شانه (Over-the-shoulder) اشتباه گرفته شود. یک OTS شامل مقدار بیشتری از بازیگر پیشزمینه (Foreground) است.
یکی از حالات کلوزآپ نمای روی شانه است که به اختصار OTS نامیده میشود. در OTS دوربین از روی شانه یک بازیگر نمای متوسط یا کلوزآپ بازیگر دیگر را به تصویر میکشد. نمای روی شانه دو شخصیت را به هم گره میزند و کمک میکند مخاطب در موقعیت شخصیتی که مورد خطاب قرار گرفته است، قرار گیریم. نمای OTS جزء مفیدی از واژگان فیلمسازی داستانی میباشد. حتا زمانی که ما نمای بسته بازیگری که در حال حرف زدن است را میبینم، OTS بازیگر دیگر را در صحنه نگه میدارد. یک OTS مقدار بیشتری از بازیگر پیشزمینه را نسبت به یک Dirty Single شامل میشود و جایگاه بازیگران در قاب نیز تعمدیتر است.
کاتاوی نمایی از هر فرد یا شیء است به غیر از شخصیت اصلی که در حال پوشش آن هستیم ولی همچنان به صحنه مرتبط میباشد. میتوان Cutaway را چیزی تعریف کرد که قبلا در صحنه نمیدیدیم، به خصوص در نمای مستر یا واید. کات به منظرهای بیرون از پنجره یا گربهای خوابیده بر کف اتاق میتوانند مثالهایی از کاتاوی باشند. کاتاویها شاید بر روی چند اکشن در صحنه تاکید کنند، اطلاعات اضافی ارائه کنند، یا نمایی از چیزی که بازیگر به آن نگاه یا اشاره میکند، باشند. نمایی از یک لوکیشن کاملا متفاوت یا چیزی غیر مرتبط به صحنه، یک کاتاوی نیست، از این جهت صحنهای متفاوت است و باید در فیلمنامه شماره صحنه مخصوص به خود را داشته باشد. یک کاربرد مهم کاتاویها ایجاد حاشیه ایمنی برای تدوینگر است.اگر تدوینگر به هر نحوهی در کات کردن صحنه دچار مشکل باشد، برای حل مشکل میتوان یک کاتاوی به چیز دیگری را استفاده نمود. یک قانون نانوشته در فیلمبرداری اکثر صحنهها این است که برای حاشیه امنیت تدوینگر چند کاتاوی بگرید، حتی اگر فیلمنامه یا صحنه نیازی به این نماها نداشته باشند – در تدوین شاید صحنهای ناقص توسط کاتاوی نجات یابد.
یک نوع بخصوص از کلوزآپ یا نمای متوسط نمای عکسالعمل (Reaction) نامیده میشود. چیزی اتفاق میافتد یا کسی چیزی میگوید و ما به فردی کات میکنیم که در حال واکنش نشان دادن به آن اتفاق یا حرف گفتهشده است؛ این نما میتواند بازیگر بعدی در دیالوگ یا فرد در جای دیگری از صحنه باشد. معمولا، این اصطلاح به حالات چهره یا زبان بدن اشاره دارد. یک عکسالعمل، نمای خوبی به عنوان یک کاتاوی ایمنی برای تدوینگر است. گاهیاوقات نیز این اصطلاح اشاره به پاسخ دیالوگ دارد که جزئی از پوشش معمول کار است. نمایهای عکسالعمل خیلی مهماند و بسیاری از فیلمسازان مبتدی در برداشت آنها کاهلی میکنند. سینمای صامت اوج استفاه از نمای عکسالعمل به عنوان یک روش بوده است: شما میتوانید مدت زیادی را صرف تماشای کسی در حال حرف زدن بکنید؛ حتی با وجود میاننویسها نیز، باز هم به همه داستان پی نمیبرید. تنها زمانی که عکسالعملهای چهره و زبان بدن شنونده را دیدهاید، میتوانید تمام محتوای حسی صحنه را درک کنید. شاید نمای عکسالعمل در زمان فیلمبرداری بیاهمیت به نظر آیند، ولی این نماها در تدوین بیبها هستند.
نمای Insert جزء جدا و مستقلی از صحنهای بزرگتر میباشد. برای تفکیک Insert از Cutaway نیاز است نمای Insert چیزی باشد که در نمای واید میبینم. مثال: فردی در حال کتاب خواندن است. ما میتوانیم نمای کتاب را از روی شانه او بگیرم، ولی معمولا خواندن از آن فاصله سخت است. در نمایی نزدیکتر خواندن راحتتر خواهد بود. برخلاف کاتاویها، Insertها هیچ کمکی به تدوینگر نمیکنند. از آنجا که Insert نمایی بستهتر از صحنهای بزرگتر میباشد، پیوستگی آن نیز باید با اکشن (عمل) کلی همخوانی داشته باشد. برای مثال، اگر در نمای واید گاوچرانی را ببینم که قصد کشیدن اسلحهاش را دارد، Insert بسته اسلحه که از جلدش خارج میشود میبایست با عمل و زمانبندی نمای واید همخوانی داشته باشد؛ به این معنا که نمای Insert فقط در یک جای به خصوص از صحنه قابل استفاده است و کمکی به تدویگر نمیکند اگر نیاز باشد مشکلی را در جای دیگری از صحنه حل کنند.
چنین نماهایی را میتواند در چند گروه جای داد:
نمای ساعت روی دیوار یک Insert کاربردی میباشد، همچنین عناوین روزنامه یا نام فایلهایی که از کشو بیرون کشیده میشوند. این نماها غالبا درباره دادن پارهای از اطلاعات مهم به مخاطباند که ما میخواهیم بدانند.
لاستیکها با صدایی توقف میکنند. فنجان قهوه در حالی که او بر میز میکوبد، تکان میخورد. پنجره در باد تلق تلق میکند. Insert تاکید معمولا وابستگی نزدیکی به اکشن (عمل) اصلی دارند ولی ضروری نیست.
نماهای کوچکیاند که به مود، سرعت، یا لحن یک صحنه کمک میکنند. این نما شاید به غیر از مود، لحن، نوعی نمادپردازی یا تمثیلی بصریی هیچ گونه ارتباطی به صحنه نداشته باشند. آنها معمولا برای فیلمسازی سمبولیک در نظر گرفته میشوند. چنین نماهایی باید با احتیاط استفاده گردند، زیرا به راحتی میتوانند فریبنده، آشکار و زمخت باشند.
اکثر صحنههای که شامل دو بازیگر هستند را میتوان به خوبی با نمای تکی هر فرد تدوین کرد؛ چه در حال صحبت با یکدیگر یا یکی در حال نگاه کردن دیگری در دوردست، مانند نمای تیراندازی که در حال نشانه گرفتن کسی میباشد. این تکنیک گاهی اوقات جدایی (Separation) نامیده میشود. ولی، این واقعیت که همهی صحنه حقه تدوین است شاید به نحوی صحنه را تضعیف کند. هر زمانی که صحنه شامل افراد و اشیائی است که نمیتوان در مواقع خاصی از صحنه آنها را در یک نما قرار داد، یک نمای ربطی (Connecting Shot) مورد استفاده قرار میگیرد. نمای ربطی خصوصا در مورد نمایهای POV کاربرد دارد که در آن بازیگر به چیزی نگاه میکند، بعد در نمایی جدا، ما چیزی که او در حال نگاه کردن به آن است را میبینیم؛ این نما همچنین برای هر صحنهای که دو یا چند نفر در مکان مشابهای باشند نیز کاربرد دارد، حال آنها از حضور یکدیگر در آنجا با خبر باشند یا نباشند.نمایی که شامل هر دوبازیگر در یک قاب است نمای ربطی نامیده میشود و اغلب به شکل یک نمای روی شانه و یا واید است که هر دو بازیگر را شامل میشود.
نماهای ربطی فقط باعث میشوند که صحنه کاملتر به نظر آید. برداشت تکهتکه صحنه به وسیله POVها و عکسالعمل حقهای است که به کمک جادوی سینما صحنه کامل را میسازد. جواب هم میدهد، ولی ممکن است برای مخاطب گیرا و از لحاظ احساسی رضایت بخش نباشد، مخصوصا اگر بیش از اندازه مورد استفاده قرار گیرند. نمای ربطی وسیله است که با آن همه چیز را به هم گره میزنیم تا مسائل فیزیکی مرتبط به داستان را روشن کنیم. مشخصا، یکی از اهداف اصلی کارگردانی و فیلمبرداری خوب تقویت عناصر داستانی به وسیله عناصر بصری است.
بعضی نماها جزئی از صحنه نمیباشند بلکه وظیفه مرتبط کردن دو صحنه را بر عهده دارند. چنین نماهایی را نمای گذار مینامیم. نمای گذار ممکن است در میان دو صحنه، ابتدا، یا در پایان یک صحنه بیاید. بعضی کاتاویهای ساده هستند: در پایان صحنهای کاتی به غروب آفتاب را میبینم و سپس صحنه بعدی شروع میشود. نمای گذار داری انواع زیادی است همچنین، آنها برای مخاطب نوعی کد بصری هستند که خبر از پایان صحنه میدهند.
شما میتوانید از اینجا قسمت دوم مقاله سینما یک زبان است را مطالعه کنید.
منبع: Cinematography: Theory and Practice: Image Making for Cinematographers and Directors By Blain Brown