«داریوش فوروک» در وبسایت خود مینویسد:
جایگاه شما در زندگی کنونیتان حاصل عادتهای شما است. «ویل دورَنت» این موضوع را به بهترین شکل ممکن بیان کرده است:
ما همان چیزی هستیم که مرتباً آن را انجام میدهیم. تعالی حاصل کارهای شما نیست، بلکه حاصل عادتهای شما است.
من فکر میکنم این قاعده برای متضاد «تعالی» و «برتری» نیز صدق میکند. حتی «متوسط» بودن نیز حاصل عادتهای «متوسط» ما است.
اما چگونه میتوان به تعالی حاصل از عادتها رسید؟ پیش از اینکه به جواب این سئوال بپردازم، ترجیح میدهم این دیدگاه خودم را به شما یادآور شوم: عادتها زندگی شما را تغییر میدهند، اما موفقیت را برای هیچکس تضمین نمیکنند.
کتابها و مقالههایی با عناوین «عادتهای میلیونرها»، سعی میکنند چنین ذهنیتی را به شما تلقین کنند؛ همانهایی که میگویند «ایلان ماسک» در شبانه روز تنها دو ساعت میخوابد و برای شام و ناهار عادت دارد چه چیزهایی بخورد.
آنچه نویسندگان این دست از مقالات و کتابها، از شما به عنوان مخاطب خود پنهان میکنند، این است که علت و معلول در کنار هم قرار نگرفتهاند. زود از خواب بیدار شدن، سخت کار کردن و یا هر روز صبح دوش آب سرد گرفتن باعث موفقیت نمیشوند. این موضوع را هیچکس بهتر از «نسیم طالب» شرح نداده است، او میگوید:
سخت کار کردن، به موقع در جلسات حاضر بودن، پوشیدن لباسهای مناسب و آراسته، استفاده از دئودورانت و ... میتوانند بخشی از مسیر رسیدن شما به موفقیت باشند؛ اما موفق شدن را تضمین نمیکنند.
بنابراین وقتی من از عادتها صحبت میکنم، سخنم در مورد نتایج قطعی حاصل از آنها نیست. من در واقع در مورد تغییر رفتارهای روزمرهمان حرف میزنم که میتوانند احتمالاً، کیفیت زندگی ما را افزایش دهند. حالا که این موضوع شفاف شده است، میتوانیم به سراغ بحث اصلی برویم و از چهار گام برای پدید آوردن و ماندگار کردن عادتهایی حرف بزنیم که در گذر زمان میتوانند کیفیت زندگی ما را بهبود داده و راهمان را برای رسیدن به موفقیت هموار کنند.
من میتوانم با شما از عادتهایی حرف بزنم که زندگیم را تغییر دادهاند، اما مسلماً این صحبتها کمکی به شما نخواهند کرد. این تنها شما هستید که میتوانید تصمیم بگیرید چه عادتی برایتان مناسب است.
تنها شما میتوانید بگویید که یک عادت برای زندگی شما ارزش خلق خواهد کرد و بعد تصمیم بگیرید که آن عادت را در خود ایجاد کنید. در بسیاری از مواقع ما در مورد یک مسئله چیزی میشنویم و بعد به خود میگوییم: «من هم باید همین کار را بکنم!»
اما واقعاً از خود بپرسید: آیا ارزشش را دارد که هر روز یک ساعت زودتر از خواب بیدار شوم؟ دوش آب سرد گرفتن برای من چه نتیجهای دارد؟ لازم است هر روز بدوم؟ لازم است هر روز یک میوه خاص را در بین وعدههای غذاییم جای دهم؟
شاید هر روز صبح زود از خواب بیدار شدن برای شما مفید باشد؛ من نمیتوانم به سئوال در این مورد، به جای شما جواب دهم. اما در مورد خودم، میتوانم بگویم که هر وقت صبح زود از خواب بیدار میشوم بداخلاق هستم و تا ساعاتی پس از آن، مثل یک پیرمرد غرغرو رفتار میکنم. همین رفتار باعث میشود کیفیت زندگیم در آن روز کاهش پیدا کند.
به همین علت هم هیچوقت صبح زود (زودتر از ساعت ۷ صبح) از خواب بیدار نمیشوم. عملاً هم فرقی ندارد که چند نفر به من بگویند زود از خواب بیدار شدن عادت اکثر افراد موفق بوده است، چنین عادتی برای من مفید نیست و باعث میشود بازدهیم در ساعتهای اولیه روز کاهش پیدا کند.
فقط کافی است از خود بپرسید:
آیا فلان عادت، کیفیت زندگی من را افزایش خواهد داد؟
همه ما برای اینکه بپذیریم باید تغییر کنیم به یک دلیل قانع کننده نیاز داریم؛ چنین سئوالی در اصل این دلیل را به وضوح در مقابل چشمان ما قرار میدهد. با خود صادق باشیم، دلایل سطحی ما را قانع نمیکنند و به خاطر آنها هرگز حاضر نمیشویم سختی تغییر کردن را به جان بخریم.
شاید با خود بگویید: «من میخواهم هر هفته یک کتاب بخوانم»، اما چرا؟ اینکار را میکنید که چه چیزی رخ بدهد؟ چشماندازتان از این کار چیست؟ چه هدفی را دنبال میکنید؟
برای مثال، چون من یک معلم یا مربی هستم دو کتاب در هفته میخوانم. برای اینکه کار خود را بهتر انجام بدهم لازم است که هر روز در حال یادگیری باشم. باید وضعیت جسمانی خودم را مرتباً بهبود دهم، چون داشتن فیزیک خوب لازمه کار من است. بسیاری از تعمیرات خانه را خودم انجام میدهم چون از درست کردن و تعمیر کردن چیزهای گوناگون لذت میبرم.
اینها میتوانند دلایل عادتهایی باشند که من در خودم پدید آوردهام. دلایل شما چه هستند؟ جواب این سئوال را بدهید و بعد عادتهایی را در خود ایجاد کنید که شما را در زندگی به آنچه میخواهید نزدیکتر خواهند کرد.
ورزش کردن به صورت روزانه، یکی از عادتهای موفقی است که من در خودم ایجاد کردهام. برای ایجاد این عادت و ماندگاری آن چندین سال تلاش کردم.
هر بار که سعی میکردم این عادت را ایجاد کنم به دلایل مختلفی شکست میخوردم. یکی از اصلیترین دلایل شکست من این بود که سعی میکردم چند میلیون عادت را به صورت همزمان در خودم پدید آورم. نمیدانم چرا ولی به یک دفعه جوگیر میشدم و میخواستم از همه لحاظ بهتر باشم. بیشتر بخوانم، بیشتر بنویسم، بیشتر کار کنم و در مجموع زندگیم را از همه جوانب بهبود دهم.
اگر شما هم دچار چنین اشتیاق لحظهای میشوید، بهتر است سعی کنید که از آن اجتناب کنید. در حالت عادی، وقتی تلاش میکنید کارهای زیادی را باهم انجام دهید، نتیجه چیزی جز سردرگمی و هرج و مرج نخواهد بود. معمولاً در چنین شرایطی مجدداً به نقطه صفر یا همان جایی که شروع کرده بودید باز میگردید؛ این شرایط برای شما آشنا نیست؟ قبلاً آن را تجربه نکردهاید؟
یکی از دلایلی که سبب میشود ما بخواهیم کارهای زیادی را همزمان با هم انجام دهیم، این است که خودمان را زیادی دست بالا میگیریم. فکر میکنیم که میتوانیم در مدت زمانی بسیار کوتاه به چیزهای بسیار زیادی دست پیدا کنیم؛ غافل از اینکه چنین طرز فکری کاملاً غلط است.
واقعیت این است و البته درست این است که ما در یک بازه زمانی طولانی میتوانیم به چیزهای زیادی دست پیدا کنیم. بنابراین، بهتر است که هر بار روی یک عادت تمرکز کنید؛ آن عادت را ایجاد و ماندگارش کنید و بعد به سراغ عادتهای بعدی بروید.
ما اکثراً خواستههای بزرگی داریم بدون اینکه درک درستی از آنها داشته باشیم. شروع کردن یک کسب و کار یا ورود به یک مسیر شغلی خاص، نیازمند تلاش بسیار جدی هستند. در واقع، هر آنچه در زندگی ارزشمند به نظر میرسد از طریق تلاش بسیار زیاد دست یافتنی میشود.
بنابراین، قبل از اینکه کار بزرگی را انجام دهیم، لازم است شروع کوچکی داشته باشیم. همان مثال ساده و کلیشهای را به خاطر آورید: «قبل از اینکه دنیا را تغییر دهید، لازم است خودتان را تغییر دهید.» «لئو تولستوی»، نویسنده کتاب «جنگ و صلح»، این موضوع را به بهترین شکل ممکن وصف کرده است:
همه به فکر تغییر دادن جهان هستند، اما هیچکس به فکر تغییر دادن خودش نیست.
تمرکز روی چیزهای کوچک، سنگ بنایی مستحکم را پایهریزی خواهد کرد. بدون اینکار هرگز به آنچه برایمان ارزشمند است، نخواهیم رسید.
در پی همین گامهای کوچک، اتفاقات بزرگ رخ خواهند داد.
معمولاً من همه چیز را فراموش میکنم، برای مثال چند سال پیش سعی کردم عادت مطالعه روزانه را در خودم ایجاد کنم. اما در شروع ایجاد این عادت، مرتباً همه چیز بهم میریخت و نتیجهای حاصل نمیشد. پنج یا شش روز پشت سرهم مطالعه روزانه را انجام میدادم، اما به یکباره این کار را فراموش میکردم و چند روز آن را انجام نمیدادم.
میتوانم موضوع را اینطور توصیف کنم که اشتیاق به خواندن از ذهن من پاک میشد. برای پیشگیری از چنین شرایطی باید حتماً از «چک لیست» استفاده کنیم تا از طریق آن، مرتباً به خودمان یادآوری کنیم که قصد داریم به چه چیزی دست یابیم. چک لیستها مرتباً به ما یادآوری خواهند کرد که ما میخواهیم عادتهایمان را برای رسیدن به یک زندگی بهتر تغییر دهیم.
هر روز عادت جدیدی که در تلاش برای ایجاد آن هستید را در چک لیست خود خط بزنید؛ عاقبت، به یکباره و در یک روز شگفت زده خواهید شد که زندگی شما چقدر تغییر کرده است. حداقل این چیزی است که برای من و هزاران نفر دیگر با تمرکز روی تغییر عادتهایشان رخ داده است. به جرات مطمئنم و میتوانم بگویم که این موضوع میتواند برای شما هم اتفاق بیافتد.