ترجمه ای از مقاله Why it's time to stop pursuing happiness نوشته David Robbson
لینک مقاله:https://www.theguardian.com/science/2021/jan/10/why-its-time-to-stop-pursuing-happiness

تفکر مثبت و تصویرسازی موفقیت ممکن است نتیجهای معکوس داشته باشند — خوشبختانه، راهکارهای دیگری برای رضایت از زندگی وجود دارند.
مانند بسیاری از نوجوانها، من هم زمانی با اضطراب و نارضایتی درگیر بودم — احساساتی که والدینم اغلب با نوعی سردرگمی، و نه همدلی، با آن مواجه میشدند. آنها آن زمان در دههی پنجاه زندگیشان بودند و در بریتانیای پس از جنگ بزرگ شده بودند؛ در نتیجه برایشان درک منبع نارضایتیهای من در آغاز قرن بیستویکم دشوار بود.
مادرم یک بار گفت: «مشکل نسل تو اینه که همیشه انتظار داری خوشحال باشی.» من کاملاً گیج شده بودم. مگر خوشبختی هدف زندگی نیست؟ مگر نباید در هر فرصتی برای رسیدن به آن تلاش کنیم؟ من بههیچوجه نمیپذیرفتم که اندوه و دلگرفتگی من، چیزی خارج از کنترل من باشد.
انبوه روبهرشد کتابها و منابع مربوط به «سلامت روان و سبک زندگی» هم ظاهراً همین دیدگاه را تأیید میکردند. اما من که به عنوان یک نویسنده، مرتب تازهترین پژوهشهای علمی را بررسی میکردم، متوجه تغییر در این طرز فکر شدم — و اکنون به این نتیجه رسیدهام که قضاوت مادرم کاملاً درست بود. طی دههی گذشته، مطالعات بسیاری نشان دادهاند که وسواس ما نسبت به خوشبختی و اعتماد به نفس بالا ممکن است ما را از زندگی خودمان ناراضیتر کند و تواناییمان را برای رسیدن به اهداف واقعیمان کاهش دهد. در واقع، ممکن است زمانی شادتر باشیم که کلاً دست از تمرکز بر خوشبختی برداریم.
بیایید ابتدا به روشهایی بپردازیم که در آنها، تلاش آگاهانه برای خوشبخت بودن میتواند بر حالوهوای ما تأثیر منفی بگذارد — با مطالعهای از «آیریس ماس» در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، آغاز میکنیم. در این مطالعه، از شرکتکنندگان خواسته شد تا میزان موافقتشان با جملاتی مانند «من فقط به چیزهایی در زندگی بها میدهم که بر خوشبختی شخصیام تأثیر بگذارند» و «حتی وقتی خوشحالم، باز هم نگران خوشبختیام هستم» را ارزیابی کنند. افرادی که امتیاز بالایی گرفتند، میبایست هر روز را تا آخرین قطرهی شادی آن زندگی کنند — اما ماس دریافت که این افراد بهطور کلی از زندگی روزمرهشان رضایت کمتری دارند و حتی در شرایطی با فشار روانی پایین، بیشتر دچار علائم افسردگی هستند.
دلایل متعددی میتوانند در این رابطه نقش داشته باشند، اما مطالعهی دوم، پیوندی محکمتر و علتومعلولیتر را پیشنهاد کرد. در این آزمایش، ماس از نیمی از شرکتکنندگان خواست پاراگرافی دربارهی مزایای حس خوب بخوانند و سپس فیلمی احساسی دربارهی یک اسکیتباز حرفهای تماشا کنند. برخلاف آنچه انتظار میرفت، تمرکز آنها بر خوشبختی خودشان باعث شد تا از تماشای این داستان انگیزشی کمتر لذت ببرند — در مقایسه با گروه دوم که پیش از فیلم، مطلبی خشک و منطقی دربارهی قضاوت عقلانی خوانده بودند.

این یافتهها بارها تکرار شدهاند. آزمایشهای متعدد دیگری نیز جنبهی تاریکِ تعقیب خوشبختی را نشان دادهاند. نهتنها رضایت روزمره را کاهش میدهد، بلکه میل دائمی به شادتر بودن میتواند احساس تنهایی را هم بیشتر کند. ما آنقدر غرق در بهزیستیِ خودمان میشویم که دیگران را فراموش میکنیم — و حتی ممکن است نسبت به آنها احساس کینه داشته باشیم، فقط بهخاطر اینکه ناخواسته حالمان را بد کردهاند یا ما را از رسیدن به «اهداف مهمتر» منحرف کردهاند.
حتی وقتی از تصویرسازی مثبت برای موفقیت استفاده میکنیم، نتایج مطلوبی به دست نمیآوریم. برای نمونه، پژوهشها نشان میدهد افرادی که مرتب خودشان را در بدنی ایدهآل تصور میکنند، نسبت به رژیمگیرندگانی که چنین خیالپردازیهایی ندارند، کمتر وزن کم میکنند. بههمینصورت، دانشجویانی که مدام دربارهی شغلهای آیندهی خود خیالپردازی میکنند، با احتمال کمتری پس از فارغالتحصیلی شاغل میشوند، در مقایسه با کسانی که ذهنشان را درگیر چنین جزئیاتی نمیکنند.
پژوهشگران احتمال میدهند که این خیالپردازیهای مثبت — و احساسات خوشایندی که بهدنبال دارند — منجر به رضایت بیجا و بیعملی شود. دکتر ساندرا ویتلدر، پژوهشگر فوقدکتری در دانشگاه نیویورک میگوید: «آدم وقتی دربارهی آینده احساس خوبی دارد، دیگر احساس فوریت و اضطرار برای عمل نمیکند.» این مسئله را میتوان در مطالعهای دید که مسیر دانشجویان را طی دو ماه پیگیری میکرد: هرچه آنها بیشتر دربارهی موفقیت خود خیالپردازی میکردند، زمان کمتری را صرف مطالعه برای امتحانات میکردند — احتمالاً چون در سطح ناخودآگاه، تصور میکردند که از پیش در مسیر موفقیت قرار دارند. نتیجهی نهایی؟ عملکرد ضعیفتر در امتحانات.
و نهتنها این تصویرسازیها احتمال شکست را افزایش میدهند، بلکه وقتی شکست اتفاق میافتد، ضربهی روحی آن شدیدتر خواهد بود — چون حالا باید بین امیدهای سابقتان و واقعیت فعلی، یک مقایسهی دردناک انجام دهید. در ادامهی پژوهشهای ماس دربارهی تعقیب خوشبختی، تیم اوتینگن نیز دریافتند دانشجویانی که درگیر چنین تفکر مثبتی بودند، در ماههای بعد، علائم افسردگی بیشتری نشان میدادند.
اگر واقعاً میخواهید موفق شوید، «تقابل ذهنی» (Mental Contrasting) بسیار کارآمدتر است — یعنی ترکیبِ خیالپردازی دربارهی موفقیت با تحلیل آگاهانهی موانع موجود در مسیر و ناکامیهایی که ممکن است رخ دهد. مثلاً کسی که قصد رژیم گرفتن دارد، بهتر است ابتدا دربارهی مزایای آن برای سلامتیاش فکر کند، و سپس وسوسههای فستفود را در نظر بگیرد و بررسی کند چگونه ممکن است مانع رسیدن او به هدفش شوند. اگرچه در کوتاهمدت ممکن است با فکر کردن به این شکستهای بالقوه احساس خوبی نداشته باشید، اما مطالعات بسیاری نشان دادهاند که همین تمرین ساده، در بلندمدت انگیزه را افزایش داده و موفقیت را بیشتر میکند. ویتلدر میگوید: «این روش نوعی تنش یا هیجان ایجاد میکند.» او نشان داده است که این روش میتواند به افرادی که رژیم دارند کمک کند تا در برابر وسوسه مقاومت کنند و سالمتر غذا بخورند.

این اثرات غیرمنتظره، باید هرکسی را که در جستوجوی رضایت بیشتر است به فکر فرو ببرد — مخصوصاً حالا که سال جدید آغاز شده و ذهن بسیاری درگیر تصمیمها و هدفگذاریهای تازه است. اگر مسیر نادرستی را در پیش بگیریم، مجموعهای از آرزوها و اهداف بلندپروازانه فقط ما را به سمت استرس، ناکامی و تنهایی سوق خواهند داد.
بهجای تهیهی فهرستی مفصل از تغییرات اساسی در زندگی، بهتر است اهداف کمتر، اما واقعگرایانهتری را دنبال کنیم — و آگاه باشیم که حتی برخی عادات ظاهراً مفید، بهتر است با اعتدال بهکار گرفته شوند. مثلاً ممکن است شنیده باشید که نوشتن دفترچهی شکرگزاری — یعنی شمارش نعمتها بهطور مرتب — میتواند احساس رضایت کلی شما را افزایش دهد. اما تحقیقات نشان دادهاند که در این مورد هم میتوان زیادهروی کرد. در یک مطالعه، افرادی که فقط هفتهای یکبار نعمتهایشان را میشمردند، افزایش مطلوبی در رضایت از زندگی نشان دادند؛ اما کسانی که این کار را سه بار در هفته انجام دادند، در واقع کمتر از زندگی خود راضی بودند. دکتر مگان فریتز از دانشگاه پیتسبورگ، که بهتازگی پژوهشهای متضاد دربارهی مداخلات مربوط به خوشبختی را بررسی کرده، میگوید: «گاهی انجام چنین فعالیتی خودش به یک کار اجباری تبدیل میشود، نه چیزی که واقعاً از آن لذت ببرید.»
شما همچنین باید توقعات خود از مسیر پیشرو را بازتنظیم کنید. اگرچه رضایت بیشتر از زندگی ممکن است دستیافتنی باشد، اما انتظار معجزه نداشته باشید — و بپذیرید که فرقی ندارد چقدر تلاش کنید، احساساتی چون ناامیدی و غم گاهی پدیدار خواهند شد. در واقع، برخی احساسات منفی میتوانند نقش مهم و مفیدی داشته باشند. وقتی احساس اندوه میکنیم، اغلب به این خاطر است که چیزی دردناک ولی مهم یاد گرفتهایم، و استرس هم میتواند انگیزهای برای ایجاد تغییرات در زندگیمان باشد. صرفاً با شناخت کارکرد این احساسات، و پذیرش آنها بهعنوان بخش اجتنابناپذیر زندگی، ممکن است بهتر بتوانیم با آنها کنار بیاییم تا اینکه مدام سعی کنیم از بینشان ببریم. هر تلاشی که میکنیم — چه در مسیر خوشبختی بیشتر، چه برای موفقیتهای دیگر — حتماً با چالش و ناکامیهایی همراه خواهد بود، و آخرین کاری که باید بکنید، این است که خودتان را بابت احساس بدِ گاهبهگاه سرزنش کنید.
در نهایت، شاید بهترین رویکرد این باشد که به ضربالمثل قدیمی عمل کنیم: برای بدترین آماده باش، به بهترین امیدوار باش، و از هرچیز بین این دو تعجب نکن. همانطور که مادرم سالها پیش سعی داشت به من یاد بدهد: فشار را از روی خودت بردار، شاید رضایت از زندگی دقیقاً وقتی پیدا شود که هیچ انتظاری از آن ندارید.
#خوشبختی
#روانشناسی_مثبت
#توسعه_فردی
#سلامت_روان
#موفقیت