امروز داشتم داستان تخت ابونصر صادق هدایت رو میخوندم.
چه تمثیل جالبی از سیموهه کرده بود.
سیموهه نماد خیلی از ماها میتونه باشه که با آخرین جرئه از گیلاسی که با یک نفر نوشیدیم کور کورانه مست عشق اون شدیم و زندگی بعد از اون گیلاس رو تو حالت کما و ناهوشیاری سپری کردیم. تا وقتی که پرده ها از جلوی چشممون کنار برن و حقیقت اون عشق نمایان بشه و چشممون روی حقیقت باز بشه و از کما بیدار بشیم.
زمان بیداری از این حالت خلسه میتونه تا چندین سال ادامه داشته باشه و بستگی به هر شخص و یا عشق واقعی داره که بیاد و پرده هارو از جلوی چشممون کنار بزنه و بیداری از خلسه رو برامون به ارمغان بیاره.