💬 اگه زیاد با ابزارهای هوش مصنوعی کار کرده باشی، احتمالاً این حس رو خوب میفهمی که میشینی یه چیزی بنویسی، بعد یهو ماشین بعد از اولین دستور میپره وسط و کاملش میکنه. اولش با خودت میگی (ایول، چقدر سریع شد!) انگار یه همکار نامرئی داری که فکر رو قبل از تو میگیره و بهش صیغل میده. اما بعد یه مدت، یه تغییر ریز توی ذهن اتفاق میافته. اون توقفهای کوچیکی که قبلاً وسط فکر کردنها داشتی، همون مکثهایی که کمک میکرد رد استدلالت رو پیدا کنی، به مرور زمان کمنور میشن.
👀 واقعیتش اینه که ما داریم در محیطی فکر میکنیم که جوابهای روان و مرتب میده، بدون اینکه هیچ برداشت انسانی ازش داشته باشه. اون نه خستگی داره، نه تردید، نه تجربهٔ شخصی. و همین تفاوت، فضای شکلگیری فکر رو آرومآروم تغییر میده.

🧠 تفکر انسان همیشه به یه چیز تکیه داشته: اصطکاک. همون مقاومت کوچیکی که وادارت میکنه مکث کنی، کلمه رو عوض کنی، جمله رو دوباره بخونی، از خودت سؤال بپرسی. اما هوش مصنوعی اغلب این اصطکاک رو حذف میکنه. مسیر رو صاف میکنه و وقتی مسیر بیشازحد راحت بشه، فرایندهایی که ذهن باهاش خودش رو کنترل میکنه ضعیف میشن.
⚠️ منظور این نیست که هوش مصنوعی باعث کندی ذهن میشه. منظور اینه که سیگنالهای ظریفی رو که ذهن براساس اونها تصمیم میگیره، دستکاری میکنه. همون لحظههای تردید و توقف که فکر رو از سطح به عمق میبرن. وقتی اینها کمرنگ بشن، قضاوت و فکر کردن هم عمقش رو از دست میده.
📝 نکتهٔ مهم اینه که هرچقدر بیشتر به چیزی تکیه کنیم که هیچوقت مکث نمیکنه، مکثهای ضروریِ خودمون غریبهتر میشن. درحالیکه دقیقاً همون نقطههای تردیدن که فکر واقعی از دلشون به دست میاد.
💡 هوش مصنوعی واسش مهم نیست که تفکر شمارو تقویت میکنه یا تضعیف. اون فقط محتملترین جواب رو بر اساس دستوری که بهش دادید میده. و وقتی این عادت هر روز هزار بار تکرار بشه، خیلی آرومتر از چیزی که فکر کنیم، شکل ذهنی و فکر کردنمون تغییر میکنه.
🔗 منبع: Our New Cognitive Manifesto