ارستو میگوید تراژدی دربارهی آدمهایی است که نخست پیروز و کامروا هستند و سپس آشکار میشود که هامارتیا دارند و همان آنان را به شکست میکشاند. این هامارتیا میباید ریشه در کنشها و تصمیمهای خود آنان داشته باشد. آیا هامارتیا پیامد گرایشهای اخلاقی یا مذهبی (ناشایست) است یا به سادگی پیامد اطلاعات ناکافی؟ وظیفهی تراژدینویس است که به ما نشان دهد انتقال از نیککامی به دژکامی (پیروزی به شکست) تصادفی نیست. تراژدینویس به گونهای مربی یا آموزگار پیروزی و شکست در زندگی است. برخی تراژدیها بر پایهی خطاهای در داوری است (برای نمونه در آنتیگون)، برخی دیگر بر پایهی خطا یا اشتباه به واسطهی نادانی و بی خبری است (مانند ادیپوس) یا بر پایهی ضعفهای اخلاقی (مانند باکیvii). ارستو هیچ قیدوبندی بر تراژدینویسها نمینهد. او مانند ما به خوبی میداند که بیشتر بزرگی و استادی تراژدینویسها در تحلیل خودشان از گونههای متفاوت هامارتیا نهفته است.
ادامه را در ریزومدیا بخوانید.